• اخلاق اسلامی در نظام خانواده

قالَ رسولُ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم:

«عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَا مَحَالَةَ وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَا مَحَالَة». (1)

زن و شوهر به خاطر خود و سعادت فرزندانشان، لازم است يك سلسله مسائل اخلاقى را، كه قرآن مجيد و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند رعايت نمايند.

رعايت اخلاق حسنه، و خوددارى از زشتى‏هاى اخلاق كار طاقت‏فرسائى نيست.

به كارگيرى واقعيات اخلاقى، و پرهيز از پليدي هاى اخلاقى در مدتى اندك، رياضت قابل تحملى است، كه ره سپردن در اين راه الهى را بر انسان آسان، و پيوند زناشویى را محكم، و محبت به يكديگر را استوارتر، و درس عملى براى ديگران به خصوص فرزندان خانواده است.

اجراى حقايق اخلاقى نسبت به يكديگر، فضائى از صفا و صميميت، پاكى و سلامت، راحت و امنيت، عشق و محبت به وجود مى‏آورد و زندگى را در تمام شئون، بر زن و شوهر از عسل شيرين‏تر مى‏كند.

در رابطه با آراسته بودن به حسنات اخلاقى، و به كارگيرى آن، قرآن مجيد در آيات متعددى پيامبر بزرگوار را ستوده:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ * جلوه رحمت خدا است كه بر مردم نرم خو و مهربان هستی،که اگر تندخوى و سخت دل بودى مردم از حول محور وجود تو پراكنده مى‏شدند. سورۀ آل عمران، آیۀ 159».

«و انَّكَ لَعَلىَ خُلُقٍ عَظيمٍ * و همانا تو آراسته به خلق عظيم و بزرگى هستى. سورۀ قلم، آیۀ 4».

رسول حق صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«الإسلامُ حُسنُ الخُلقِ * اسلام اخلاق نيك است.» (2)

حضرت مجتبى عليه‏السلام فرمودند:

«أَنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَن‏ * خوب ترين خوبي ها، اخلاق نيك است». (3)

رسول الهى صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة * اخلاق نيك خير دنيا و آخرت را به همراه دارد» (4)

امام على عليه‏السلام فرمودند:

«حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ كُلِّ بِرٍّ * اخلاق نيك سر همه خوبيهاست.» (5)

امام ششم حضرت صادق عليه‏السلام فرمودند:

«لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ * زندگى و عيشى گواراتر از اخلاق نيك نيست.» (6)

رسول حق صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«و مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ بَلَّغَهُ اللَّهُ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِم * كسى كه اخلاقش نيكوست، خداوند او را به پايه روزه‏دار، و قائم به عبادت در تاريكى شب مى‏رساند». (7)

و نيز آن حضرت فرمودند:

«أَوَّلُ مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ الْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُسْنُ خُلُقِه‏ * اول چيزى كه در قيامت در ترازوى اعمال عبد مى‏گذارند، اخلاق نيك اوست.» (8)

و آن حضرت فرمودند:

«إِنَّ أَحَبَّكُمْ إِلَيَّ وَ أَقْرَبَكُمْ مِنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَجْلِساً أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَشَدُّكُمْ تَوَاضُعاً * محبوب ترين شما نزد من، و نزديك ترين تان به من در قيامت، خوش خلق‏ترين شما، و آن كسى است كه داراى شديدترين تواضع باشد.» (9)

رسول حق به اميرالمؤمنين صلوات الله علیهما فرمودند:

تو را به شبيه‏ترين تان به اخلاق خودم خبر دهم؟ عرضه داشتند: آرى؛ حضرت فرمودند:

«أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً أَعْظَمُكُمْ حِلْماً وَ أَبَرُّكُمْ بِقَرَابَتِهِ وَ أَشَدُّكُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافا * خوش‌خلق‏ترين شما، بردبارترين شما، نيكوكارترينتان به نزديكانش، و شديدترين شما در انصاف دهى به ديگران از جانب خودش.» (10)

مكارم اخلاق و حسن خلق آن چنان با ارزش و والاست كه رسول با كرامت اسلام صلی الله علیه و آله وسلم آن را علت بعثت خود اعلام فرموده اند:

«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق‏ * اين است و جز اين نيست كه مبعوث شد تا مكارم اخلاق را كامل كنم.» (11)

مكارم و حسنات اخلاقى شعاع صفات حق، و حالات انبياء و امامان معصوم صلوات الله عليهم‏ اجمعین، و موجب خير و بركت براى دارنده آن است.

سيئآت اخلاقى، حالاتى ابليسى و شيطانى، و علت تلخى زندگى و به هم خوردن عيش و عشرت، و باعث ناامنى و تفرقه و جدائى و نفرت مردم از يكديگر و خرابى دنيا و آخرت است.

  • محبت و اعلام آن

اصل محبت و علاقه و عشق را، حضرت حق در قلب زن و شوهر نسبت به يكديگر قرار داد، و آن را از نشانه‏هاى وجود خود دانسته، و اين حقيقت نمايشگر عظمت و بزرگى مسئله محبت زن و مرد، به خصوص عشق و علاقه مرد به زن است.

«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ *از نشانه‏هاى وجود خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا در كنار آنها آرامش پیدا کنید، و بين زن و مرد دوستى و مهربانى برقرار كرد، در اين برنامه نشانه‏هائى براى مردم انديشمند است. سورۀ روم، آیۀ 21».

اين محبت و عشق و علاقه در ابتداى ازدواج، و حتى قبل از عقد، شكوفا مى‏شود، و به نهايت مى‏رسد، بر مرد و زن است، كه اين نعمت باطنى، و اين حالت عالى قلبى كه موجب خوشى در زندگى و عيش و عشرت، و صفا و پاكى است را، به وسیله حمایت از همدیگر، و گذشت و عفو، و خوش اخلاقى و تعاون، و توقع به اندازه از يكديگر، و حفظ شخصيت و شئون طرفين، و پرهيز از بگو و مگوهاى بى‏قدر و قيمت حفظ كنند، و از عللى كه باعث ضربه خوردن به عشق و محبت است بپرهيزند، كه حفظ بناى عشق عبادت، و خراب كردن خانه محبت بدون ترديد گناه و معصيت و موجب عقاب الهى در قيامت، و باعث عذاب در زندگى دنيائى است.

حضرت صادق عليه‏السلام براى كسى كه هنر جلب محبت ديگران را نسبت به خود دارد دعا كرده اند:

«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِه‏ * خداوند رحمت كند انسانى كه دوستى مردم را به جانب خود جلب مى‏كند.» (12)

تبديل محبت و عشق و علاقه به كينه و نفرت و بغض و دشمنى در صورتى كه ملاك عقلى و شرعى در كار نباشد، تبديل نعمت حق به ناسپاسى است و حفظ محبت و اعمال و سرايت دادن آن به يكديگر سبب خوشحالى در دنيا و آخرت است.

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«وَيْلٌ لِمَنْ يُبَدِّلُ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً طُوبَى لِلْمُتَحَابِّينَ فِي اللَّه * واى بر كسى كه نعمت خدا را به ناسپاسى تبديل كند، و خوشبختى و نيكى باد بر آن كه در راه خدا نسبت به يكديگر محبت مى‏كنند.» (13)

اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام فرمودند:

«أَفْضَلُ النَّاسِ مِنَّةً مَنْ بَدَأَ بِالْمَوَدَّةِ * برترين مردم از نظر احسان و نيكى، كسى است كه به دوستى و محبت نسبت به طرف خود پيشى گيرد.» (14)

انسان دستور دارد به همۀ كسانى كه مستحق عشق و دوستى و محبت و علاقه‏اند محبت داشته باشد چه رسد به نزديك‏ترين افراد خودش كه همسر و فرزندان او هستند.

در حديث قدسى آمده:

«قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: الْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِم‏ * آفريده‏ها عيال من هستند، محبوب ترين آنها نزد من، مهربان ترين ايشان به مخلوقات من است، و آنكه در راه بر طرف كردن نيازشان سعى و كوشش بيشترى دارد.» (15)

بر اساس مطالب گذشته، محبت در قلب زن نسبت به مرد و عشق در قلب مرد نسبت به زن از نشانه‏هاى وجود خدا و از نعمت‏هاى خاص حضرت حق است و بهترين علت براى برپائى عيش سالم و تداوم زندگى و ظهور صفا و صميميت در صحنه حيات است، روى اين حساب حفظ و ازدياد آن لازم، و دورى از علل نابودى آن واجب است.

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«مِن اَخلاقِ الأنبياءِ حُبّ النِّساءِ * محبت زنان از اخلاق انبياء خداوند است.» (16)

حضرت صادق عليه‏السلام فرمودند:

مردم لذتى در دنيا و آخرت بيش از لذت از زن نمى‏برد و اين است قول حق؛

«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ‏. سورۀ آل‌عمران، آیۀ 14». سپس فرمودند:

«اهل بهشت به چيزى از بهشت لذيذتر از نكاح لذت نمى‏برند نه از خوراكى و نه از آشاميدنى.» (17)

رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«قول الرَّجُل لِلمَرأةِ اِنّى اُحبُّكِ لا يذهب مِن قَلبِها اَبداً * گفتار مرد به همسرش: همانا من تو را دوست دارم، هرگز از قلبش محو نمى‏گردد.» (18)

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«الْعَبْدُ كُلَّمَا ازْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً ازْدَادَ فِي الْإِيمَانِ فَضْلا * هر چه محبت همسر در قلب شوهرش زيادتر شود، ايمانش زيادتر مى‏شود.» (19)

البته بايد به اين حقيقت توجه كرد، كه عشق و محبت به زن جنبۀ افراط، به خود نگيرد، كه محبت در حد افراط انسان را از پيمودن راه حق، و انجام عمل صالح، و خيرات و مبرات باز مى‏دارد، به خصوص اگر زن از طريق عشق مرد به خودش بخواهد بر مرد حكومت كند، و خواسته‏هاى اضافى خود را بر مرد تحميل نمايد.

علاقه و محبت به زن و به هر چيزى بايد تابع ايمان انسان به حضرت حق و روز قيامت باشد، و مانع حركت انسان به سوى كمالات، و انجام اعمال صالحه نشود.

اگر محبت به زن بخواهد بسترى براى معصيت و گناه، و اسراف و تبذير، يا بخل و امساك، يا خوددارى از انجام فرائض حق گردد، بايد تعديل شود، كه اين گونه محبت، آميخته با حالت شيطانى، و به دور از رضا و خوشنودى حق است.

  • كم توقعى‏

هر مرد و زنى از نظر جسمى و روحى داراى قوت و قدرتى مخصوص به خود است، درك اين قدرت و قوت، بستگى به مدتى معاشرت و برخورد طبيعى و اخلاقى دارد.

زن و شوهر پس از مدتى اندك، يكديگر را تا اندازه‏اى درك مى‏كنند، و به موقعيت بدنى و روحى همديگر آشنا مى‏شوند.

زن و شوهر بايد به اين حقيقت الهيه توجه داشته باشند، كه حضرت حق، در مسئلۀ بسيار مهم ارائه تكليف به انسان، دو واقعيت را منظور فرموده:

آنچه را كه مقدور انسان نبوده، و از تحمل و طاقتش بيرون بوده به انسان تكليف ننموده و تكاليف و مسئوليت‏هاى شرعى و اخلاقى را با ملاحظه وُسع، كه به فرموده محققين مرحله‏اى كمتر از دايره قدرت است بر دوش انسان قرار داده.

اين نيست مگر جلوه رحمت و لطف و عنايت او بر بندگان، و همۀ انسانها تا روز قيامت.

در سورۀ بقره آيۀ 233 و 286، و انعام آيۀ 152 و اعراف آيۀ 42 و مؤمنون آيۀ 62 به اين حقيقت اشاره فرموده است:

«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها * خداوند احدى را جز به اندازه وُسعش تكليف نکرده است»

روى اين حساب زن و شوهر، بايد در مسئلۀ درخواست‌ها و توقعات‌شان از يكديگر، اين اخلاق كريمانه، و صفت رحيميه حضرت حق را سرمشق و الگوى خود قرار دهند.

اولاً: خارج از قدرت و طاقت چه در امور مادى، چه در امور معنوى از يكديگر چيزى نخواهند، كه تحميل خواسته بيرون از حد قدرت و درخواست كارى غير قابل تحمل ظلم است و ظلم موجب عقاب الهى است.

ثانياً: قدرت و توان يكديگر را در خواسته‏ها ملاحظه ننمايند، بلكه توقعات، و خواسته‏هاى خود را به اندازۀ وُسع و طاقت موجود در همسر خود قرار داده و تكاليف طبيعى و روزمره را در حدى به يكديگر ارائه دهند و از هم بخواهند كه به شيرينى و با شوق و اشتياق انجام بگيرد.

اگر بتوانند كه مى‏توانند از يكديگر كم توقع باشند، كه كم توقعى اخلاق حق و خوى انبياء و امامان، و از ويژگي‌هاى اولياء الهى است.

پُر‌توقعى گاهى همان ارائۀ تكليف بيش از حد طاقت است، و بدون شك وقتى خواسته پر توقع از طرف همسر تحقق پيدا نكند، موجب كدورت و رنجش دل و در نهايت كينه و نفرت و در نتيجه تلخ شدن زندگى و خرابى ساختمان صفا و صميميت و عشق و محبت است.

پر توقعى صفتى ناپسند و محصول كبر و غرور و يك بيمارى روحى و روانى و برنامه‏اى خارج از محدوده انسانيت و خصيصه‏اى زشت است.

كم‏توقعى محصول وقار و ادب و نتيجۀ معرفت و كرامت و ميوۀ شيرين فروتنى و تواضع است.

اگر بخواهيد زندگى شيرين‏تر از عسل گردد و هيچ گاه اختلاف مورد توجهى پيش نيايد و همسر شما دچار رنجش نگردد و تحقير شخصيت نشود و اين رنجش و تلخى به اطرافيان سرايت نكند، در تمام امور زندگى نسبت به يكديگر كم توقع باشيد و بدانيد كم توقعى چون جلوه رحمت حق در زندگى است موجب جلب خوشنودى و رضايت حق نسبت به شما مى‏شود.

در هر صورتى زن و شوهر بايد نرم خو، باصفا، منبع عشق و محبت نسبت به يكديگر باشند.

  • گذشت و عفو

زن و شوهر ممكن است گاهى نسبت به يكديگر مرتكب خطا و اشتباه شوند، زن امكان دارد در مسئلۀ خانه‏دارى، پخت و پز، توجه به فرزندان، رعايت حق شوهر دچار خطا گردد، مرد نيز ممكن است در رفتار و كردار، اخلاق و روش، كارگردانى نسبت به منزل، قضاوت در حق زن دچار اشتباه شود، اشتباه و خطائى كه از هر دو طرف قابل گذشت و اغماض و عفو است، كه جاى گذشت و عفو هم در همين مورد است، و در مواردى كه زندگى مسير طبيعى خودش را طى مى‏كند موردى براى عفو وجود ندارد، بر مرد لازم اخلاقى و شرعى است كه از همسر خود در موارد لازم گذشت كند، بر زن هم لازم اخلاقى و شرعى است كه از شوهر خود عفو كند، در اين زمينه كبر و سخت گيرى و خودپسندى و بى‏توجهى به شخصيت همسر، و روى‏گردانى از دستورات حق و انبياء و ائمه اطهار صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در مسئلۀ گذشت و عفو امرى ناپسند و در بعضى از موارد حرام و موجب عقاب الهى است.

عفو و گذشت از موارد احسان و آراسته به احسان به فرموده قرآن محبوب خدا است:

«وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين. سورۀ آل‌عمران، آیۀ 134».

عفو و گذشت به اندازه‏اى مهم است كه قرآن مجيد اجر عفو كننده را بر خدا مى‏داند:

«فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ * كسى كه گذشت كند و اصلاح نمايد، اجرش بر خداست. سورۀ شورى، آیۀ 40».

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«ثَلَاثٌ مِنْ مَكَارِمِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تَحْلُمُ إِذَا جُهِلَ عَلَيْك‏ * سه چيز از مكرمت‏هاى دنيا و آخرت است: گذشت از كسى كه بر تو ستم كرده، صله رحم با رحمى كه با تو بريده، بردبارى نسبت به آن كه در حق تو به نادانى رفتار كرده.» (19)

رسول حق صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«اِنَّ اللهَ عَفُوٌ يُحبُّ العفو * همانا خدا گذشت كننده است و گذشت را دوست دارد.» (20)

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنَا * ما اهل بيتى هستيم كه جوانمردى ما، گذشت از كسى است كه بر ما ستم روا داشته.» (21)

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«تَجَاوَزُوا عَنْ ذُنُوبِ النَّاسِ يَدْفَعِ اللَّهُ عَنْكُمْ بِذَلِكَ عَذَابَ النَّار * از خطاهاى مردم گذشت كنيد، خداوند به اين خاطر عذاب جهنم را از شما دفع مى‏كند.» (22)

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمودند:

«قِلَّةُ الْعَفْوِ أَقْبَحُ الْعُيُوبِ وَ التَّسَرُّعُ إِلَى الِانْتِقَامِ أَعْظَمُ الذُّنُوب‏ * كم‌گذشتى زشت‏ترين عيب، و عجله در انتقام از بزرگ‌ترين گناهان است.» ؛ (23)

بر اساس آيات قرآن و روايات: عفو محبوب خدا، اجر عفو كننده بر خدا، از مكارم دنيا و آخرت، موجب نجات از جهنم، و همرنگى با اهل بيت صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم  و كم گذشتى نشان بيمارى و عيب باطن و شرارت نفس انسان است.

چرا زن و مرد در زندگى خود به هنگام پيش آمدن خطا از يكديگر گذشت نكنند تا محبوب خدا شده، از اجر الهى بهره‏مند گشته و منبع مكارم دنيا و آخرت شناخته شوند و با امامان معصوم صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم همرنگى نشان داده و جزء آنان محسوب گردند، اين همه محصول يك تجارت الهى و معنوى است كه از دست دادنش عاقلانه نيست و آراسته شدن به آن كارى سهل و آسان و عملى ساده و بى‏زحمت است.

مرد و زن اگر به وقت خطا عفو و گذشت را شيوه خود كنند، و اين حقيقت عرشى را مدتى كوتاه به تمرين بگذارند، در آنان قوت مى‏گيرد و پس از اندك زمانى به اين صفت ملكوتى آراسته مى‏شوند.

  • تغافل يا خود رابه فراموشى زدن

از صفات بسيار پسنديده و والا و با ارزش، كه آراسته به آن در ميان مردم بسيار كم است تغافل مى‏باشد.

ديدن خطا و تقصير، مشاهده عيب و نقص، و خود را به فراموشى زدن، و به شكلى كه طرف مقابل يقين كند، انسان از مسئله به هيچ عنوان مطلع و آگاه نشد، از عالي ترين حالات روحى و پرقيمت‏ترين صفات انسانى است.

اين نهايت بزرگوارى و شخصيت است كه مرد از زن خود خطائى ببيند و زن از شوهر خود اشتباهى ملاحظه كند و خود را در كمال جوانمردى و آقائى و كرامت، عمداً به فراموشى بزند و اين به فراموشى زدن را در تمام پيش‏آمدهاى آينده حفظ كند.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمودند:

«وَ إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُل ‏* نيمى از وجود عاقل و خردمند تحمل و صبر و بردبارى، و نيم ديگرش خود به فراموشى زدن است.» (24)

و همچنین فرمودند:

«أَشْرَفُ أَخْلَاقِ الْكَرِيمِ تَغَافُلُهُ عَمَّا يَعْلَم‏ * شريف ترين اخلاق انسان با كرامت، كثرت تغافل او از چيزى است كه مى‏داند.» (25)

و نيز آن حضرت فرمودند:

«لَا عَقْلَ كَالتَّجَاهُلِ، لَا حِلْمَ كَالتَّغَافُل‏ * تدبيرى مانند خود را به بى‏خبرى زدن، و حلمى همچون خود را به فراموشى زدن نيست.» (26)

ذره بينى، ذره را به حساب آوردن، توقع عصمت همه جانبه داشتن، بى‏گذشتى، به رخ كشيدن خطا، و به قول معروف مته به خشخاش گذاشتن همه و همه خلاف اخلاق، و به قول اميرالمؤمنين عليه‏السلام باعث ناگوارى زندگى است.

 عفو و گذشت و از آن بالاتر تغافل و خود به فراموشى زدن، براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است، و با اين گونه صفات پسنديده، و اخلاق حميده عيش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار، و اعصاب در آرامش كامل، و جسم و جان در مصونيت همه جانبه در مقابل هجوم بسيارى از امراض و بيماريهاست.

عفو و گذشت و تجاهل و تغافل ميوه شيرين فرو خوردن خشم و فرار از عصبانيت و از كوره در رفتن است.

خشم و غضب و ممارات و لجبازى، و بگو و مگو كردن طولانى و بيجا، مورد نفرت حق و نشانه‏اى از شعله‏هاى جهنم و صفتى ناپسند و خوئى ددمنشانه و موجبى براى درهم ريختن بناى زندگى و در نهايت علت طلاق و جدائى و غرق شدن در منجلاب بسيارى از معاصى و گناهان و آلوده شدن به هر شر و شرارت است.

در زشتى بگو مگو كردن و لجبازى با يكديگر در روايت بسيار مهمى آمده:

«مردى به حضرت سيد الشهداء عليه‏السلام با لحنى زننده گفت: بيا بنشين تا در مسئلۀ دين با هم مناظره و مجادله كنيم، حضرت فرمودند: اى مرد، من نسبت به دينم آگاهم، و هدايت حق براى من، مانند روز روشن و معلوم است، تو اگر در اين زمينه دچار جهلى برو و جهل خود را علاج كن.

مرا چه نسبت با بگو مگو كردن و جدال و جار و جنجال، كه اين نيست مگر وسوسه شيطان، براى انداختن انسان در گناه و معصيت!» (27)

بگو و مگو و جدال دعواى لفظى اگر براى اثبات حق باشد، و از مصاديق جدال احسن، بدون ترديد مانعى ندارد، بلكه زمينه پيشرفت علم و دانش و كشف حق و حقيقت است و امرى عقلى و علمى و شرعى است، ولى اگر از باب لجبازى و كوبيدن يكديگر و ضربه زدن به شخصيت و به هم ريختن آرامش باشد، بدون شك حرام و مرتكب آن عاصى و مستحق عقاب است.

حضرت رضا عليه‏السلام به عبدالعظيم حسنى فرمودند:

«دوستانم را از طرف من سلام برسان، و به آنان بگو، براى شيطان نسبت به وجود خود راهى قرار ندهيد، آنان را به راستى در گفتار و اداء امانت و رعايت سكوت و ترك مجادله و بگو مگو در آنچه كه براى آنان سودى ندارد امر كن.» (28)

خشم و غضب

روايات و معارف اسلامى به دنبال آيات قرآن، همگان را از خشم و غضب و عصبانيت بر حذر مى‏دارند و غضب را عاملى نابود كننده، نشانۀ سبك‌مغزى، علت هلاكت و آتشى از سوى شيطان و نوعى جنون و ديوانگى مى‏دانند و آن را منشأ تمام شرور معرفى مى‏كنند.

اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام در جملاتى حكيمانه به اين معانى اشاره دارند:

«الْغَضَبُ شَرٌّ إِنْ أَطَعْتَهُ دَمَّر * خشم و عصبانيت شرى است كه اگر آن را در وجودت آزاد بگذارى نابودت مى‏كند.» (29)

«الْغَضَبُ مَرْكَبُ الطَّيْش * خشم، مركب سبك مغزان است.» (30)

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَر * خشم كليد هر زيانى است.» (31)

آرى خشمگين دچار هر نوع اشتباه مى‏شود، به شخصيت طرف مقابل حمله مى‏كند، به اعصاب و قلبش فشار وارد مى‏آيد، چهره‏اش سرخ و خونين رنگ مى‏گردد، مى‏زند، خراب مى‏كند، آتش مى‏زند، طلاق مى‏دهد، ضربه وارد مى‏نمايد، خسارت به بار مى‏آورد و…

رسول حق صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«الْغَضَبُ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَان‏ * خشم آتشى از شيطان است.» (32)

حضرت على عليه‏السلام فرموده اند:

«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِم‏ * خشم و غضب نوعى از ديوانگى است، همانا دارنده اين حالت، پشيمان مى‏شود، اگر نادم نشد ديوانگى او قوى و محكم است.» (33)

و حضرت صادق علیه السلام در حمله شديدى به اين حالت شيطانى فرمودند:

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَمْلِك‏ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ * آن كس كه جلودار غضب و خشمش نباشد از ما نيست.» (34)

حضرت علی علیه السلام فرمودند:

«مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فِي حَيِّزِ الْبَهَائِم‏ * كسى كه خشم و شهوت بر او غلبه دارد در جرگۀ حيوانات است.» (35)

حضرت باقر عليه‏السلام در رابطه با فرو خوردن خشم، و خوددارى از عصبانيت فرمودند:

«مَنْ كَظَمَ غَيْظاً – وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى إِمْضَائِهِ – حَشَا اللَّهُ قَلْبَهُ أَمْناً وَ إِيمَاناً يَوْمَ الْقِيَامَة * كسى كه خشم خود را فرو خورد، در صورتى كه قدرت خرج كردن آن را دارد، خداوند در قيامت قلبش را از آرامش و ايمان پر مى‏كند.» ؛ (36)

حضرت صادق عليه‏السلام فرمودند:

«مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللَّهُ عَوْرَتَه‏ * كسى كه غضب خود را نگاهدارد، خداوند عيب او را مى‏پوشاند.» (37)

حضرت علی علیه السلام در نامه ای به حارث همدانى يار وفادارش نوشتند:

«… وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَةِ وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكُنْ لَكَ الْعَاقِبَة…؛

غيظ و غضب را فروخور، به وقت قدرت گذشت كن، به هنگام خشم بردبار باش، با داشتن توان و نيرو بر خطاكار بپوشان، تا براى تو عاقبت به خيرى ميسر گردد.» (38)

در روايات زيادى در كتاب شريف كافى، وسائل، بحارالانوار آمده كه مزد فرو خوردن خشم نسبت به همگان، ايمن شدن از غضب حق در قيامت، و اتصال به رحمت حق در محشر است.

در سفارشات رسول حق صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم به اميرالمؤمنين عليه‏السلام آمده است:

«لَا تَغْضَبْ فَإِذَا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ وَ تَفَكَّرْ فِي قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبَادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ وَ إِذَا قِيلَ لَكَ اتَّقِ اللَّهَ فَانْبِذْ غَضَبَكَ وَ رَاجِعْ حِلْمَك‏ * غضب مكن، چون غضب كردى بنشين، و در قدرت و تسلط حق نسبت به بندگان و بردبارى آن وجود مقدس در برابر آنان فكر كن، و چون در حال غضب داشتنت به تو گفتند: از خدا پروا كن غضب را دور انداز و به حلم و بردبارى و عادى شدن حال برگرد.» (39)

  • فخر فروشى

از زشتى‏هاى اخلاق فخر فروشى به ديگران است، فخر فروشى در فرهنگ اسلام به عنوان گناه و معصيت شناخته شده و آلوده به اين حالت شيطانى مستوجب عقاب الهى است، مگر اينكه توبه كند و به ادب و وقار و خضوع و فروتنى بازگردد.

زن و شوهرى كه نسبت به يكديگر تعهد شرعى و اخلاقى دارند و با ديدن يكديگر قبل از ازدواج مورد پسند هم واقع شدند و با وضعى كه از نظر خانواده و مال و جمال و قوم و قبيله هر يك داشتند، مورد قبول واقع شدند و اكنون با يكديگر زندگى مى‏كنند، اگر موردى پيش آمد بايد از به رخ كشيدن خانواده و حسب و نسب و مال و ثروت و جوانى و زيبائى و علم و دانش، نسبت به يكديگر سخت بپرهيزند كه فخر فروشى ايجاد آزار روحى و سوز درون مى‏كند و گاهى شرمندگى و زمينه خشم و نفرت و كينه و دشمنى و نشان دادن عكس العمل در طرف مقابل به بار مى‏آورد و چه بسا كه به جنگ و دعوا و كشمكش و نزاع و تفرقه و طلاق منجر شود و در اين صورت بار سنگين اين همه تبعات زشت فخر فروشى به گردن فخر فروش است.

اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام فرمودند:

«لَا حُمْقَ أَعْظَمُ مِنَ الْفَخْر * حماقتى بزرگ‏تر از فخر فروشى به ديگران نيست.» (40)

حضرت على عليه‏السلام فرمودند:

«مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْر أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَه‏ * فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پايانش مردارى بدبو است، روزى او در اختيار ديگرى است، و قدرت دفع مرگ خويش را ندارد.» (41)

كتاب خدا در آيات متعددى متذكر اين معناست كه حضرت حق مردم متكبر و فخر فروش را دوست ندارد؛

«إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور. سورۀ لقمان، آیۀ 18.»

در هر صورت زن و شوهر بايد نسبت به يكديگر از افتخار به خانواده، جمال، مال و منال، اندوخته و ثروت، علم و دانش، بپرهيزند كه همه اينها از بين رفتنى است و اين اخلاق ابليسى مايه دردسر و زحمت و رنجش خاطر، و موجب از بين رفتن عشق و علاقه، و باعث دعوا و نزاع و افتادن از نظر رحمت حضرت حق است.

  • رفتار

حركات زن و شوهر نسبت به يكديگر بايد محصول ادب و وقار، دوستى و رفاقت، تعاون و همكارى، عشق و علاقه، و تواضع و فروتنى باشد.

كردار زن و شوهر نسبت به هم بايد بر اساس احترام متقابل و ارج نهادن به شخصيت يكديگر باشد.

مرد بايد بداند زن از نظر خلقت و آفرينش ظريف، لطيف، كانون مهر و عاطفه، و منبع عشق و علاقه و حيا و شرم است، در رفتار خود با او لازم است تمام اين خصوصيات را لحاظ كند.

زن بايد بداند مرد از نظر خلقت موجودى است قوى، مقاوم، و داراى حالات و احوالاتى سنگين‏تر از زن و خلاصه ساختمانى كه قوام زندگى متكى به وجود اوست.

«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم‏ * مردان قوام زندگى زنانند، به واسطۀ برترى، كه خدا بعضى را بر بعض ديگر مقرر داشته و به خاطر آنكه از اموال و ثروت خود براى زندگى خانواده و گذران امور همسر و فرزندان خرج مى‏كنند. سورۀ نساء، آیۀ 34».

روى اين حساب همسران با كرامت، و زنان بزرگوار، بايد در رفتار خود نسبت به شوهران اين معانى را رعايت نمايند، كه تحقق اصل عالى توافق و همزيستى مسالمت آميز در سايه رعايت اين واقعيات از جانب دو طرف امكان‏پذير است.

سعى كنيم عمل و كردار و رفتار هر يك نسبت به ديگرى مصداق حقيقى عمل صالح و كردار شايسته باشد، تا هم امور زندگى را بگذرانيم، و هم از اجر و ثواب اخروى به خاطر عمل صالح و جلب رضايت يكديگر بهره‏مند شويم.

  • گفتار

زن و شوهر سخن و كلام شان با يكديگر بايد آميخته به عشق و محبت و بيان عاطفه و احساس و جلوه شعور و عقل و وجدان و انصاف باشد.

بايد در سخن گفتن با يكديگر از قول عَدل (42)، قول حَسَن (43)، قول لَيِّن (44)، قول مَيسور (45)، قول اَحسَن (46)، استفاده نمايند.

سخن وقتى رنگ خدائى داشته باشد، قضاوت وقتى صحيح باشد، كلام وقتى نرم و ساده و سهل باشد، گفتار وقتى ريشه در عدالت و انصاف داشته باشد، به زندگى گرمى، استحكام، عشق و سلامت مى‏بخشد.

سخن وقتى سخن حق باشد، و لحن آن لحنى گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش باز شدن چشم بصيرت، و شنيدن آواى حق است.

از سخن زياد و كثرت كلام و اضافه گفتن و بيان آنچه كه سود دنيائى و آخرتى ندارد بپرهيزيد.

رسول حق صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلَامَ فِيمَا لَا يَعْنِيه * از نيكویى اسلام مرد، ترك سخن در چيزى است كه براى او فايده ندارد.» (47)

اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام بر مردى پرحرف گذشت به او فرمودند:

«اى مرد پرونده‏ات را به دست حافظان عمل از سخن اضافى پر مى‏كنى، كه آن پرونده به حق عرضه مى‏شود، سخن در امور فايده‏دار بگو، و از بيان آنچه سودمند نيست بپرهيز.»

رسول حق صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم فرمودند:

«كَلام ابن آدَم عَليهِ لا لَهُ الّا الأمرَ بِالمَعروف،و النَّهىَ عَن المُنكَرِ، وَ ذِكر اللهِ عَزَّوجلَّ * سخن فرزند آدم به زيان اوست، نه به سودش، مگر امر به معروف يا نهى از منكرو ذكر خدا.» (48)

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمودند:

«مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّار * كسى كه سخن و كلامش زياد شود، خطا و اشتباهش فراوان مى‏شود، و آنكه خطايش زياد گردد، و حيا و شرمش اندك مى‏گردد، و آنكه حياءاش اندك شود، پارسائى‏اش كم مى‏شود، و هر كه پارسائى و ورعش كم شود دلش مى‏ميرد، و آنكه دلش بميرد وارد آتش جهنم مى‏شود!» ؛ (49)

زن و شوهر در خانه با هم سخن از آهنگ زندگى بگويند، از مايحتاج خانه و نياز يكديگر و فرزندان حرف بزنند، نسبت به هم اظهار علاقه و محبت كنند، يكديگر را به حق و صبر توصيه نمايند، اسرار يكديگر را حفظ كرده و حرف خانه را به خانه پدر و مادر و اقوام و دوستان نگویند، خانه را محل كلام حق، نماز، قرآن و پرهيز از دروغ، غيبت، و فحش و ناسزاو تحقير يكديگر قرار دهند كه از آيات قرآن و روايات استفاده مى‏شود دروغ، غيبت، تهمت، ناسزا و فحش و تمسخر و تحقير، انسان را از رحمت خدا دور، و مستحق عقاب الهى مى‏كند.

مرد از آوردن اهل گناه به خانه و تشكيل مجالس خلاف حق در منزل بپرهيزد كه ابتدا زيان و ضررش به خود و زن و فرزند‏انش بازمى‏گردد، آنگاه آخرت او و اهل بيت وى را به باد مى‏دهد.

زن از اسراف و در امور زندگی، و مخارج بيهوده و خرج اضافى به بار آوردن كه گاهى محصول تلخ چشم و هم چشمى است بپرهيزد كه هر ينار آن در قيامت حساب دارد.

مرد و زن با روش و اخلاق و گفتار و كردار خود، وقار و ادب، و ديندارى، و سلامت نفس را عملاً به فرزندان و اطرافيان خود سرايت دهند، كه ثواب هدايت يك انسان گر چه فرزند خود آدم باشد به مانند هدايت تمام انسان هاى آفريده شده است.

——————————

1- وسائل الشیعه، ج 16، ص 29.

2- حکمت‌نامۀ پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم (عربی)، ج 7، ص 482.

3- بحارالانوار، ج 68، ص 386.

4- بحارالانوار، ج 68، ص 384.

5- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 94.

6- بحارالانوار، ج 68، ص 389.

7- بحارالانوار، ج 68، ص 388.

8- بحارالانوار، ج 68، ص 385.

9- بحارالانوار، ج 68، ص 385.

10- بحارالانوار، ج 74، ص 58.

11- بحارالانوار، ج 68، ص 382.

12- بحارالانوار، ج 47، ص 372.

13- وسائل الشیعه، ج 16، ص 171.

14- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 421.

15- الكافى، ج 3، ص 507.

16- وسائل الشیعه، ج 20، ص 22.

17- وسائل الشیعه، ج 20، ص 23.

18- وسائل الشیعه، ج 20، ص 23.

19- بحارالانوار، ج 68، ص 399.

20- حکمت نامۀ پیامبراعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم (عربی)، ج 8، ص 274.

21- بحارالانوار، ج 68، ص 414.

22- حکمت نامۀ پیامبراعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم (عربی)، ج 8، ص 276.

23- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 253

24- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 84.

25- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 297.

26- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 297.

27- بحارالانوار، ج 2، ص 135.

28- بحارالانوار، ج 71، ص 230.

29- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 11.

30- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 292.

31- الکافی، ج 3، ص 740.

32- بحارالانوار، ج 70، ص 265.

33- بحارالانوار، ج 70، ص 266.

34- الکافی، ج 4، ص 683.

35- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 13.

36- الكافى، ج 3، ص 285.

37- بحارالانوار، ج 70، ص 264.

38- نهج البلاغه (صبح صالح)، ص 459.

39- بحارالانوار، ج 74، ص 67.

40- شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 302.

41- بحارالانوار، ج 70، ص 294.

42- سورۀ انعام، آیۀ 152.

43- سورۀ بقره، آیۀ 83.

44- سورۀ طه، آیۀ 44.

45- سورۀ اسرا، آیۀ 28.

46- سورۀ فصلت، آیۀ 33.

47- بحارالانوار، ج 2، ص 136.

48- ميزان الحكمه، ج 11، ص 5242، ح 17855.

49- وسائل الشیعه، ج 12، ص 187.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا