• اهمیت اخلاق در قرآن

بحث اخلاق یکی از مهم‌ترین مباحثی است که در معارف دینی، به خصوص قرآن کریم، جایگاه ویژه‌ای دارد؛ به طوری که برخی از بزرگان معتقدند همه آیات قرآن، به گونه‌ای با اخلاق، تزکیه نفس و تهذیب ارتباط دارد.

بی‌جهت نیست نیست که یکی از منسوبین به بیت نبوت در پاسخ به این سؤال که اخلاق رسول الله چگونه بود؟ چنین گفت:

«اخلاق رسول الله صلی الله علیه و آله نسخه پیاده شده قرآن کریم بود». (1)

برخی از آیات قرآن کریم اهمیت اخلاق را به طور عام بیان می‌دارد و برخی دیگر به طور مصداقی اعمال اخلاقی را در حوزه‌های مختلف الهی، فردی و اجتماعی مطرح می‌سازد.

در این گفتار ابتدا به بیان برخی از آیات از قرآن کریم که به طور عام با تزکیه و اخلاق در ارتباط است و اهمیت اخلاقی زیستن را روشن می‌سازد می‌پردازیم، سپس به مصادیق اخلاق در حوزه‌های مختلف اشاره می‌کنیم.

  • اشاره به اهمیت اخلاق در آیات به طور کلی

– رسالت اخلاقی پیامبر اسلام (ص)

خداوند متعال در آیه دوم از سوره جمعه می‌فرماید:

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فیِ الْأُمِّیِّنَ رَسُولًا مِّنهْمْ یَتْلُواْ عَلَیهْمْ ایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الحِکْمَةَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ * او کسی است که در میان مردمی درس ‌نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن‌ها می‌خواند و آن‌ها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!»

تزکیه مردم توسط پیامبر به معنای آن است که حضرت، ایشان را با اخلاق فاضله و اعمال صالحه آشنا کند، تا در انسانیت خود به کمال برسند و حالشان در دنیا و آخرت نیکو شود، خوشبخت زندگی کنند و خوشبخت بمیرند.

در مقام تربیت، تزکیه (پاک ‌سازی نفس) مقدم بر تعلیم است زیرا خداوند متعال در این آیه شریفه مسأله تزکیه را قبل از تعلیم کتاب و حکمت ذکر کرده است. در این آیه شریفه، هدف از بعثت را تزکیه نفس و ساختن انسان بیان می­کند و در پی آن تعلیم کتاب و حکمت را می آورد که قرار گرفتن تزکیه در این آیه نشان بارز و آشکار توجه قرآن به رشد و تعالی انسان است.

– وجود پیامبر به عنوان معلم اخلاق منّتی بر مؤمنان

در سوره آل‌عمران، آیه 164 می‌خوانیم:

«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ * خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آن‌ها، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آن‌ها بخواند، و آن‌ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند».

در این آیه، بعثت پیامبری که مربی اخلاق و معلم کتاب و حکمت است به عنوان منّتی بزرگ و نعمتی عظیم از ناحیه خداوند شمرده است؛ این نیز دلیل دیگری بر اهمیت اخلاق است.

خداوند در آیه فوق می‌فرماید: پروردگار بر مؤمنان منت گذارد یعنی نعمت بزرگی عملاً در اختیار آن‌ها نهاد.

اما این‌که چرا تنها نام مؤمنان برده شده در حالی که بعثت پیامبر برای هدایت عموم بشر است، به خاطر این است که از نظر نتیجه و تاثیر، تنها مؤمنان هستند که از این نعمت بزرگ استفاده می‌کنند و آن را عملاً به خود اختصاص می‌دهند.

سپس می‌فرماید: یکی از مزایای این پیامبر این است که او از جنس خود آن‌ها و از نوع بشر است (مِنْ أَنْفُسِهِمْ) نه از جنس فرشتگان و مانند آن‌ها تا احتیاجات و نیازمندی‌های بشر را دقیقاً درک کنند و دردها و مشکلات و مصائب و مسائل زندگی آن‌ها را لمس نمایند و با توجه به آن به تربیت آن‌ها اقدام کنند، به علاوه مهم‌ترین قسمت برنامه تربیتی انبیاء تبلیغات عملی آن‌ها است به این معنی که اعمال آن‌ها بهترین سرمشق و وسیله تربیت است زیرا با «زبان عمل»، بهتر از هر زبانی می‌توان تبلیغ کرد و این در صورتی امکان‌پذیر است که تبلیغ کننده از جنس تبلیغ شونده باشد با همان خصائص جسمی و با همان غرائز و ساختمان روحی اگر پیامبران مثلاً از جنس فرشتگان بودند این سؤال برای مردم باقی می‌ماند که اگر آن‌ها گناه نمی‌کنند آیا به خاطر این نیست که شهوت و غضب و نیازها و غرائز گوناگون بشری ندارند و به این ترتیب برنامه تبلیغات عملی آن‌ها تعطیل می‌شد بنابراین پیامبران از جنس بشر انتخاب شدند با همان نیازها و غرائز تا بتوانند سرمشقی برای همگان باشند.

این پیامبر سه برنامه مهم را درباره آن‌ها اجرا می‌کند نخست خواندن آیات پروردگار بر آن‌ها و آشنا ساختن گوش‌ها و افکار با این آیات، و دیگر تعلیم، یعنی وارد ساختن این حقایق در درون جان آن‌ها و به دنبال آن، تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقی و انسانی، اما از آنجا که هدف اصلی و نهایی تربیت است، قبل از تعليم ذكر شده است.

– رسول اعظم صلی‌الله‌علیه‌واله اسوه اخلاقی در قرآن

حق تعالی در سوره قلم، آیه 4 از پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌واله به عنوان اسوه اخلاقی یاد کرده و می‌فرماید:

«وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ * و تو[ای پیامبر] اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!».

كلمه خُلق به معناى ملكه نفسانى است، چه از فضائل باشد، مانند عفت و شجاعت و امثال آن، و چه از رذائل مانند حرص و جبن و امثال آن، ولى اگر به صورت مطلق ذكر شود، فضيلت و خلق نيكو از آن فهميده مى‏شود.

اين آيه شريفه هر چند به خودى خود حسن خلق رسول خدا را مى‏ستايد، و آن را بزرگ مى‏شمارد، ليكن به خصوص به اخلاق پسنديده اجتماعي حضرت نظر دارد، اخلاقى كه مربوط به معاشرت است، از قبيل استوارى بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاكاري‌هاى اراذل و عفو و چشم­پوشی از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اينها.

گرچه همه این صفات در پیامبر بود، ولی خلق عظیم او منحصر به این‌ها نبود. وجود این «خلق عظیم» در پیامبر دلیل بارزی بر عقل و درایت آن حضرت و نفی نسبت‌های ناروای دشمنان بود.

يكى از رفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله كه نشان‏دهنده اخلاق والاى اوست، رفتارش با مشركانْ پس از فتح مكه است. مشركان مكه از هيچ گونه ظلم و ستم در حق پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان دريغ نكردند و پس از هجرت ايشان به مدينه در جنگ‏هاى متعدد برخى از بهترين ياران و خويشان پيامبر صلى الله عليه و آله را به شهادت رساندند و حتى كمر به قتل خود حضرت بستند، اما با اين همه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از فتح مكه فرمان عفو عمومى صادر كرد و همه زشتكارى‏هاى آنان را ناديده گرفت.

پيامبر صلى الله عليه و آله نه‏تنها خود به فضايل اخلاقى آراسته بود، بلكه به فضايل اخلاقى ديگران نيز ارج مى‏نهاد. سال نهم هجرى خاندان حاتم طايى به سرپرستى عُدى بن حاتم، هنوز مسلمان نشده بودند. در اين سال دختر حاتم طايى به اسارت مسلمانان درآمد. هنگامى كه دختر وى نزد رسول‏خدا صلى الله عليه و آله آمد، گفت: اى محمد! پدرم از دنيا رفت و سرپرستم عُدى ناپديد شد. اگر صلاح مى‏دانى مرا آزاد كن و سرزنش قبيله‏هاى عرب را از من دور ساز، چرا كه پدرم بردگان را آزاد مى‏ساخت؛ از همسايگان نگهبانى مى‏نمود؛ به مردم غذا مى‏رسانيد؛ آشكارا سلام مى‏كرد و در حوادث تلخ روزگار ياور مردم بود. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: اين صفت‏ها از آنِ مؤمنان راستين است. اگر پدرت مسلمان بود، ما براى او طلب آمرزش مى‏كرديم. سپس فرمود: به پاس احترام به فضايل اخلاقى پدرش، او را آزاد كنيد. (2)

– اخلاق و حکمت‌های لقمان

حضرت حق، در سوره لقمان، آیه 12 از معلم بزرگ اخلاق یعنی لقمان و حکمت او سخن می‌گوید و می‌فرماید:

«وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ * ما (موهبت بزرگِ) حکمت را به لقمان دادیم، سپس به او دستور دادیم که شکر خدا را در برابر این نعمت بزرگ به جا آورد!».

خداوند در سوره‏ إسراء از آيه 22 تا آيه 38 حکمت را معنا می کند که در ذیل دستوراتی بیان شده است، آن دستورات عبارت‌اند از:

يكتاپرستى و دورى از شرك، احسان و احترام به والدين به خصوص در هنگام پيرى، گفتار كريمانه و تواضع همراه با محبّت، دعاى خير به آنان، پرداخت حقّ الهى به اولياى خدا، فقرا و در راه ماندگان، پرهيز از اسراف و ولخرجى، ميانه‏روى در مصرف، پرهيز از نسل‏كشى و عمل نامشروع جنسى، دورى از تصرّف در مال يتيم، اداى حقّ مردم و دورى از كم فروشى، پيروى نكردن از چيزى كه به آن هيچ علم و آگاهى ندارى و دورى از راه رفتن متكبّرانه.

سپس مى‏فرمايد: اين سفارشات نمونه‏هاى حكمت الهى است.

– رمز موفقیت رسول اکرم  صلی الله علیه و آله :

«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلىَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يحُبُّ الْمُتَوَكلِّين * به بركت رحمت الهى، در برابر مردم‏ نرم و مهربان شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، قاطع باش! و بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد. سوره آل عمران آیه 159».

با اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله در راه ایفای رسالت خویش و گسترش شعار توحید از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزیده و با تحمل سختی­ها به هر نحو ممکن، مردم را به سوی تعالیم حیات بخش اسلام دعوت نموده است اما از این آیه استفاده می­شود که رمز موفقیت وی در این راه همان خلق و رویه نیکوی آن حضرت بوده است.

– فلاح و رستگاری در پرتو تزکیه :

«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا * فَأَلهَمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَئهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّئهَا * وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا

* و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را آفريده و منظّم ساخته، سپس شرّ و خيرش را به او الهام كرده است، كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نااميد و محروم گشته است. سوره شمس آیات 7-10»

با توجه به این آیات می بینیم خداوند متعال بعد از هشت قسم بسیار مهم، مسئله تزکیه را یادآور می شود که اگر مسئله تزکیه و ساختن انسان این همه مورد توجه قرآن نبود جائی برای قسم ها وجود نداشت.

– مدار سعادت در روز جزاء:

«يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ * روزى كه مال و فرزندان سود ندهد. مگر آنكه با قلب پاك نزد خدا آمده باشد. سوره شعراء آیات 88-89».

برای قلب، ظاهری است که مراد همان گوشت صنوبری است که در سمت چپ انسان واقع شده است و نیز باطنی است که مرکز انوار و الهامات الهی است و انسانیت انسان بدان بوده و صلاح و فساد مربوط به او است که گاهی از او تعبیر به نفس ناطقه می­شود و گاهی تعبیر به روح می­شود. و او است که مرکز و مقر ایمان است.

همانگونه که سلامتی قلب صنوبری شرط حتمی صحت سائر اعضاء است، همینسان صدور افعال نیک و تصمیمات عالی بدون قلب پاک و عاری از گرایشهای غیر خدائی ممکن نیست.

و حال به روایتی در تفسیر این آیه شریفه اشاره می­کنیم:

سفیان بن عینیه گوید: از امام صادق علیه السلام سئوال کردم که مقصود از این آیه چیست؟ امام علیه السلام در جواب فرمودند: «قلب سلیم، قلبی است که پروردگارش را دیدار کند درحالیکه جز خدا در آن نباشد. سپس افزودند: هر قلبی که در آن شرک یا شبهه باشد از منزلت و ارزش ساقط است، همانا صاحبان قلب سلیم وارستگی در این جهان را برگزیدند تا در آن جهان آسوده خاطر باشند».

پس با توجه به مطالبی که گذشت می­توان چنین نتیجه گرفت: قلب سلیم آنست که عاری از آفات و انحرافات باشد تا در روز قیامت نفع داده و مدار سعادت آن روز گردد.

با بیان قطره­ای از دریای بیکران کتاب انسان سازالهی، بر هیچکس مخفی نمی­ماند که موضوع اخلاق تا چه اندازه اهمیت داشته و در فرهنگ اسلامی چه جایگاهی دارد.

  • اشاره به اهمیت اخلاق در آیات به طور مصداقی

قرآن مجید به صورت یک کتاب کلاسیک تنظیم نشده که فصول و ابواب و مباحثی به شکل این‌گونه کتاب‌ها داشته باشد، بلکه مجموعه‌ای از وحی آسمانی است که به تدریج و بر حسب نیازها و ضرورت‌ها نازل شده است، ولی می‌توان آن را با استفاده از روش تفسیر موضوعی در چنین قالب‌هایی ریخت.

از تقسیم‌هایی که از مجموع آیات قرآن استفاده می‌شود این است که اصول اخلاق را می‌توان در چهار بخش خلاصه کرد:

1- مسائل اخلاقی در ارتباط با خالق

2- مسائل اخلاقی در ارتباط با خَلق

3- مسائل اخلاقی در ارتباط با خویشتن

4- مسائل اخلاقی در ارتباط با جهان آفرینش و طبیعت.

– مسأله شکرگزاری و خضوع در مقابل خداوند و رضا و تسلیم در برابر فرمان او و مانند این‌ها، جزء گروه اول است.

– تواضع و فروتنی، ایثار و فداکاری، محبت و حسن خلق، همدردی و همدلی و مانند آن، از گروه دوم می‌باشد.

– پاکسازی قلب از هر گونه ناپاکی و آلودگی، و مدارا با خویشتن در برابر تحمیل و فشار بر خود و امثال آن، از گروه سوم است.

– عدم اسراف و تخریب مواهب الهی و مانند آن، از گروه چهارم است.

همه این اصول چهارگانه شاخه‌هایی در قرآن مجید دارد و به مصادیق هر یک پرداخته شده است.

– اخلاق الهی

در مورد ارتباط انسان با خدای خود و در حوزه اخلاق الهی مصادیق اخلاقی گوناگونی آمده است.

به طور مثال خداوند متعال در سوره ابراهیم، آیه 7، درباره اخلاق شکرگزاری می‌فرماید:

«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم * شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می‌افزایم».

خداى تعالى در چند جاى از كلامش اين حقيقت را اعلام كرده كه شكر نعمت، مايه زياد شدن نعمت و كفران آن، باعث عذاب شديد است.

– اخلاق اجتماعی

در حوزه اخلاق اجتماعی در سوره نحل، آیات 90 و 91 به صفاتی هم‌چون: عدل، نیکی به خویشاوندان، و نهی از فحشاء و منکر و ظلم اشاره کرده و می‌فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسَانِ وَ إِيتَاى ذِى الْقُرْبىَ‏ وَ يَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى‏دهد و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى‏كند، خداوند به شما اندرز مى‏دهد، شايد متذكّر شويد!».

از نظر تعاليم اسلام، مهم‏ترين هدفى كه دنبال شده اصلاح عموم است، چون هر چند انسان‌ها فرد فردند، و هر فردى براى خود شخصيتى و خير و شرى دارد، ولي از نظر طبيعتى كه همه انسان‌ها دارند يعنى طبيعت مدنيت، سعادت هر شخصى مبنى بر صلاح و اصلاح ظرف اجتماعى است كه در آن زندگى مى‏كند، به طورى كه در ظرف اجتماع فاسد كه از هر سو، فساد آن را محاصره كرده باشد، رستگارى يك فرد و صالح شدن او بسيار دشوار است، (و يا به تعبير ديگر عادتاً محال است).

به همين جهت اسلام در اصلاح اجتماع، اهتمامى ورزيده كه هيچ نظام دیگری به پاى آن نمى‏رسد. اسلام، نهایت کوشش را در تعیین دستورات و تعاليم دينى حتى در عبادات از نماز و حج و روزه مبذول داشته، تا انسان‌ها را، هم در ذات خود و هم در ظرف اجتماع، صالح سازد.

در جمله «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» دستور به عدل و داد مى‏دهد.

عدالت، ميانه‌روى و اجتناب از افراط و تفريط در هر امرى است.

احسان نیز به معناى اين است كه خيرى را با خيرى بيشتر از آن تلافى كنى، و شرى را به شرى كمتر از آن جواب گويى.

كلمه «فحشاء» نیز به معناى كردار و گفتار زشتى است كه زشتيش بزرگ باشد. و معناى «منكر»، آن كارى است كه مردم در جامعه خود آن را نشناسند، يعنى در جامعه متروك باشد، حال يا به خاطر زشتيش و يا به خاطر اين‌كه جرم و گناه است.

و از كلمه «بَغى» معناى استعلاء و استكبار و گردن‏كلفتى نسبت به ديگران و ظلم و تعدى نسبت به آنان فهميده مى‏شود.

وقوع اعمالى كه يكى از اين سه عنوان را دارد باعث شكاف عميق ميان اهل آن اجتماع مى‏شود و اعمال اجتماع از هم پاشيده شده نيروها هدر مى‏رود و وحدت عمل از هم گسيخته گشته، نظام فاسد و اجتماع دچار انحلال مى‏شود، هر چند كه در ظاهر و صورت به پا ايستاده باشد و وقتى نظام از هم پاشيده شد هلاك سعادت افراد حتمى است.

خداى سبحان اين آيه را با جمله «يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» ختم فرمود كه معنايش اين است تا متذكر شويد و بدانيد آنچه خدا شما را بدان مى‏خواند مايه حيات و سعادت شما است.

در سوره قصص، آیه 77 نیز آمده است:

«وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْک * و نیکی کن همان‌گونه که خداوند به تو نیکی کرده است»

اين يك واقعيت است كه انسان هميشه، چشم بر احسان خدا دوخته و از پيشگاه او هر گونه خير و نيكى را تقاضا مى‏كند، و همه گونه انتظار از او دارد، در چنين حالى چگونه مى‏تواند تقاضاى صريح يا تقاضاى حال ديگران را ناديده بگيرد و بى‏تفاوت از كنار همه اينها بگذرد؟! و به تعبير ديگر همانگونه كه خدا به تو بخشيده است به ديگران ببخش.

اين آیه را به تعبيری دیگر چنين مى‏توان تفسير كرد كه گاه خداوند مواهب عظيمى به انسان مى‏دهد كه در زندگى شخصيش نياز به همه آن ندارد، عقل توانايى مى‏دهد كه نه فقط براى اداره يك فرد، بلكه براى اداره يك كشور كارساز است، علمى مى‏دهد كه نه يك انسان، بلكه يك جامعه مى‏تواند از آن استفاده كند، اموال و ثروتى مى‏دهد كه درخور برنامه‏هاى عظيم اجتماعى است.

اين گونه مواهب الهى مفهوم ضمنيش اين است كه همه آن به تو تعلق ندارد بلكه تو وكيل پروردگار در منتقل ساختن آن به ديگران هستى، خدا اين موهبت را به تو داده كه با دست تو بندگانش را اداره كند.

در سوره مؤمنون، آیه 96 می‌فرماید:

«ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن * بدی را با بهترین شیوه دفع کن».

در دفع بدی به شیوه احسن آنچه بدى مى‏بينى با نيكى تلافى كن و تازه از بين خوبى‏ها خوب‌تر آن‌ها را انتخاب كن.

خداوند متعال در سوره إسراء، آیه 23 نیز می‌فرماید:

«وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا * و پروردگارت فرمان قاطع داده است که: جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید».

مسأله احسان به پدر و مادر بعد از مسأله توحيد خدا واجب‏ترين واجبات است هم چنان كه مسأله نفرین پدر و مادر بعد از شرك ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است، و به همين جهت اين مسأله را بعد از مسأله توحيد و قبل از ساير احكام اسم برده و اين نكته را نه تنها در اين آيات متذكر شده، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته است.

رابطه عاطفى ميان پدر و مادر از يك طرف و ميان فرزندان از طرف ديگر از بزرگترين روابط اجتماعى است كه قوام و استوارى جامعه انسانى بدان‌ها است، و همين وسيله‏اى است طبيعى كه زن و شوهر را به حال اجتماع نگه داشته و نمى‏گذارد از هم جدا شوند، بنابراين از نظر سنت اجتماعى و به حكم فطرت، لازم است آدمى پدر و مادر خود را احترام كند و به ايشان احسان نمايد زيرا كه اگر اين حكم در اجتماع جريان نيابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله يك بيگانه را بكنند قطعا آن عاطفه از بين رفته و شيرازه اجتماع به كلى از هم گسيخته مى‏گردد.

– اخلاق فردی

خداوند متعال در حوزه اخلاق فردی در سوره شمس، آیات 9 و 10 قرآن کریم پس از ذکر طولانی‌ترین سوگندها که مجموعه‌ای از یازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمین و آسمان و ماه و خورشید و نفوس انسانی است، می‌فرماید:

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها * آن کس که نفس خویش را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که آن را آلوده سازد مأیوس و ناامید گشته است!»

هر قدر سوگندهاى قرآن در يك زمينه بيشتر و محكمتر باشد دليل بر اهميت موضوع است، و مى‏دانيم طولانى‏ترين و مؤكدترين سوگندهای قرآن در اين سوره است به خصوص اينكه سوگند به ذات پاك خداوند سه بار در آن تكرار شده، و سرانجام روى اين مساله تكيه شده است كه فلاح و رستگارى در تزكيه نفس است، و محروميت و شكست و بدبختى در ترك تزكيه است.

در واقع مهمترين مساله زندگى انسان نيز همين مساله است، و در حقيقت قرآن با تعبير فوق مطلب را بازگو مى‏كند كه رستگارى انسان نه در گرو پندارها و خيالها است، نه در سايه مال و ثروت و مقام و نه مانند اينها. بلكه در گرو پاكسازى و تعالى روح و جان در پرتو ايمان و عمل صالح است.

یکی از زمینه­های اخلاق فردی اخلاق جنسی است که خداوند در این زمینه در سوره اعراف آیه 81 می‌فرماید:

«إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ * آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می‌روید، نه زنان!؟ شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید!».

آیه از عمل نامشروع با مردان سخن می‌گوید. قوم لوط عمل زناشويى با زنان را ترك گفته و به مردان اكتفاء مى‏كردند. قرآن اين عمل را از آنجايى كه تجاوز و انحراف از قانون فطرت است، اسراف ناميده است.

چه انحرافى از اين بدتر و بالاتر كه وسيله توليد نسل را كه آميزش زن و مرد است و خداوند آن را به طور غريزى در هر انسانى قرار داده، رها كنند، و سراغ جنس موافق بروند كارى كه اصولاً بر خلاف فطرت و ساختمان طبيعى جسم و روح انسان و غريزه تحريف نايافته او است و نتيجه‏اش عقيم ماندن هدف آميزش جنسى است، و به تعبير ديگر، تنها اثرش يك اشباع كاذب جنسى و از بين بردن هدف اصلى يعنى ادامه نسل بشر مى‏باشد. اين عمل باعث از ميان رفتن علاقه به همسر و پاشيده شدن خانواده‏ها مى‏شود و از آن گذشته بيماريهاى بسيارى را سبب مى‏شود كه بعضى از آنها مهلك است و بدتر از همه اينكه حيا و عفت را نابود مى‏سازد و ارزشهاى اخلاقى را از بين مى‏برد.

بنابراین این عمل هرگز در دينى از اديان إلهى جایز شمرده نشده است و رواج اين عمل قبيح در بعضى از ممالك غربى مانند رواج صدها أعمال زشت ديگری است كه در اثر لجام گسيختگى و بى‏قيدى و هوسرانى مطلق صورت مى‏گيرد.

در زمینه اخلاق جنسی در سوره بقره، آیه 222 نیز آمده است:

«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاءَ فىِ الْمَحِيضِ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتىَ‏ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین * و از تو، در باره خون حيض سؤال مى‏كنند، بگو: چيز زيانبار و آلوده‏اى است، از اين رو در حالت قاعدگى، از زنان كناره‏گيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننمايد، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد! خداوند توبه‌کاران و پاکیزگان را دوست دارد».

در اين آیه منظور از محیض، همان خون است كه زنان در مدت زمان قاعدگی می­بینند و قرآن در اینجا به تعبیری بسیار دقیق، آن را اذى (چيز آلوده يا زيان‏آور) معرفى كرده است، و در حقيقت اين وصف، فلسفه حكم اجتناب از آميزش جنسى زنان را در حالت قاعدگى كه در جمله بعد آمده است بيان مى‏كند، زيرا آميزش در چنين حالتى، علاوه بر اينكه تنفرآور است، زيانهاى بسيارى به بار مى‏آورد كه طب امروز نيز آن را اثبات كرده، از جمله احتمال عقيم شدن مرد و زن، و ايجاد يك محيط مساعد براى پرورش ميكروب بيماريهاى آميزشى (مانند سفليس و سوزاك) و نيز التهاب اعضاء تناسلى زن و وارد شدن خون آلوده به داخل عضو تناسلى مرد و غير اينها كه در كتب طب آمده است، لذا پزشكان، آميزش جنسى با چنين زنانى را ممنوع اعلام مى‏كنند.

اصولا خونى كه هنگام عادت ماهيانه دفع مى‏شود، خونى است كه هر ماه در عروق داخلى رحم، براى تغذيه جنين احتمالى جمع مى‏گردد، زيرا مى‏دانيم رحم زن در هر ماه توليد يك تخمك مى‏كند، و مقارن آن عروق داخلى رحم به عنوان آماده باش براى تغذيه نطفه مملو از خون مى‏شود، اگر در اين موقع كه تخمك وارد رحم مى‏شود، اسپرم كه نطفه مرد است در آنجا موجود باشد، تشكيل نطفه و جنين مى‏دهد و خونهاى موجود در عروق رحم صرف تغذيه آن مى‏شود، در غير اين صورت، بر اثر پوسته پوسته شدن مخاط رحم، و شكافتن جدار رگها، خون موجود خارج مى‏شود و اين همان خون حيض است، و از اينجا دليل ديگرى براى ممنوع بودن آميزش جنسى در اين حال به دست مى‏آيد، زيرا رحم زن در موقع تخليه اين خونها هيچ گونه آمادگى طبيعى براى پذيرش نطفه ندارد و لذا از آن صدمه مى‏بيند.

– اخلاق محیط زیستی

قرآن کریم همان‌طور که در حوزه‌های قبل به اهمیت اخلاق اشاره کرده است در حوزه ارتباط انسان با محیط زندگی نیز دستورات اخلاقی و تذکراتی دارد. به طور نمونه در سوره مومنون، آیه 23 می‌خوانیم:

«وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءَ  بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فىِ الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلىَ‏ ذَهَابِ بِهِ لَقَادِرُونَ * و از آسمان، آبى به اندازه معيّن نازل كرديم و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم و ما بر از بين بردن آن كاملًا قادريم!».

يكى از مظاهر قدرت الهى كه از بركات آسمان و زمين محسوب مى‏شود باران است (که به اندازه نازل شده است)؛ نه آن قدر زياد كه زمين‌ها را در خود غرق كند، و نه آن قدر كم كه تشنه‌كامان در جهان (گياهان و حيوانات) سيراب نگردند.

يكى از مهمترين مواهب الهى آبى است كه مايه حيات همه موجودات زنده است.

این آیه به مسأله مهمترى نیز در همین رابطه پرداخته و آن مسأله ذخيره آبها در منابع زيرزمينى است.

اين آب گوارايى را كه ما امروز از چاه عميق بيرون مى‏كشيم و با نوشيدن آن جان تازه پيدا مى‏كنيم ممكن است از قطرات بارانى باشد كه هزاران سال قبل از ابرها نازل شده و در اعماق زمين براى امروز ذخيره گشته است، بى آنكه فاسد شود.

به هر حال كسى كه انسان را براى زندگى آفريد و مهمترين مايه حيات او را آب قرار داد منابع بسيار مهمى براى ذخيره اين ماده حياتى قبل از او آفريده و آبها را در آن ذخيره كرده است! البته قسمتى از ذخيره‏هاى اين ماده حياتى بر فراز كوه‏ها است (به صورت برفها و يخها) كه گاهى همه ساله آب شده جريان مى‏يابد و گاه صدها و يا هزاران سال بر قله كوهى مى‏مانند تا روزى كه فرمان نزول به آنها داده شود و بر اثر تغيير حرارت جوى به سوى دشت ها سرازير گردد و زمين‌هاى تشنه را سيراب كند.

یکی دیگر از آیاتی که اهمیت اخلاق زیست‌محیطی (اکولوژیکی) در قرآن را بیان می‌کند آیه 32 سوره ابراهیم است که می‌فرماید:

«اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِىَ فىِ الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَار* وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَائبَينِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النهَّارَ* وَ ءَاتَئكُم مِّن كُلّ‏ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تحْصُوهَا إِنَّ الْانسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّار * خداوند همان كسى است كه آسمان‌ها و زمين را آفريد و از آسمان، آبى نازل كرد و با آن، ميوه‏ها (ى مختلف) را براى روزى شما (از زمين) بيرون آورد و كشتى‏ها را مسخّر شما گردانيد، تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند و نهرها را (نيز) مسخّر شما نمود. * و خورشيد و ماه را- كه با برنامه منظّمى در كارند- به تسخير شما درآورد و شب و روز را (نيز) مسخّر شما ساخت * و از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد و اگر نعمت‌هاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است!».

نعمت‌هاى مادى و معنوى پروردگار آن چنان سر تا پاى وجود و محيط زندگى انسان را فرا گرفته كه قابل احصا نيستند، به علاوه آنچه از نعمت‌هاى الهى مى‏دانيم در برابر آنچه نمى‏دانيم قطره‏اى است در برابر دريا.

اما با اين‌همه لطف و رحمت الهى، باز اين انسان ستمگر است و كفران كننده نعمت.

نعمت‌هايى كه اگر به درستى از آنها استفاده مى‏كرد مى‏توانست، سراسر جهان را گلستان كند و طرح مدينه فاضله را پياده سازد، بر اثر سوء استفاده‏ها و ظلم‌ها و كفران نعمت‌ها به جايى رسيده است كه افق زندگيش را تاريك، و شهد حيات را در كامش زهر جانگداز كرده، و انبوهى از مشكلات طاقت‏فرسا به صورت غل‌ها و زنجيرها بر دست و پايش نهاده است.

قرآن کریم در قالب چنین آیاتی اهمیت رعایت اخلاق در تعامل با محیط زیست را به خوبی یادآور می‌شود.

————————–

(1) محجة البیضاء، ج 4، ص 120.

(2) ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسايل، ج 11، ص 193

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا