• عدل الهي

مسأله عدل الهي يكي از اصول بسيار مهم اعتقادي و كلامي است. عدل نيز همانند توحيد، بيانگر يكي از اوصاف الهي است؛ ولي به دليل اهميت وصف ناپذير آن، جايگاه ويژه­اي در مباحث اعتقادي و كلامي يافته است. اين اهميت تا آن جاست كه گاه از عدل به عنوان يكي از اصول پنچگانه دين يا مذهب و در كنار اصولي مانند توحید، نبوت و معاد ياد مي شود.

اصل عدل الهي گستره وسيعي دارد و پذيرش يا رد اين اصل، نقش مهمي در تصوير ما از خداوند سبحان و به عبارت ديگر در خداشناسي ما ايفا مي كند. اين اصل با كل نظام تكويني و تشريعي عالم در ارتباط است و قبول يا رد‌ آن مي تواند كل جهان بيني ما را دگرگون سازد. افزون بر اين، عدل الهي يكي از پايه هاي مهم اثبات معاد و پاداش و كيفر اخروي است و سرانجام، اين اصل صرفاً‌ بعد عقيدتي و نظري ندارد؛ بلكه ايمان به دادورزي و عدالت پيشگي خداوند، آثار تربيتي خاصي در رفتارهاي آدمي و گرايش او به تحقق عدل و ريشه كن ساختن ظلم در روابط اجتماعي و انساني بر جاي مي گذارد.

  •  اتكاي اصل عدل بر حسن و قبح عقلی

به نظر مي­رسد كه مهمترين پايه اعتقاد به اصل عدل؛ يعني اين كه تمام افعال خداوند عادلانه است، مسأله حسن و قبح عقلي است. براساس حسن و قبح عقلي، عقل انسان مي تواند مستقلاً ‌و با نظر به ذات برخي از افعال؛ يعني افعالي كه حسن و قبحشان ذاتي است، درباره حسن يا قبح آنها داوري كند و از آن جا كه موضوع اين داوري، ذات فعل با صرف نظر از شرايط و ظروف مختلف آن و بدون لحاظ فاعل خاص است، افعال خداوند را نيز در بر مي گيرد. بنابراين اصل، عدل و ظلم به ترتيب داراي حسن و قبح ذاتي اند و عقل انسان حسن و قبح آنها را درك مي كند؛ يعني عقل عمومي انسان ها در مي يابد كه عدالت ورزي در هر شرايطي و از سوي هر فاعلي كاري شايسته است و ستمگري و ظلم مطلقاً ‌قبيح است و از آن جا كه خداوند حكيم است و از انجام فعل قبيح منزه است، عقل در مي يابد كه خدا از انجام ظلم اجتناب مي كند و تمام افعال او عادلانه است.

به دليل همين ارتباط است كه مخالفان حسن و قبح عقلي، در يافتن مبناي عقلي استوار براي اصل عدل ناكام مي مانند و صدور كارهايي را كه عقل ما آن را ناعادلانه مي داند، از سوي خداوند ممكن مي دانند.

  • معانی عدل

واژه عدل در معانی مختلفی به کار می رود. برخی از معانی مهم عدل عبارتند از:

  • رعایت تساوی و اجتناب از تبعیض

گاه مقصود از عدل و عدالت ورزی آن است که شخص هیچ گونه تفاوتی میان دیگران در نظر نمی گیرد و در روابط خود به همگان به دیده یکسان می نگرد و از تبعیض می پرهیزد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که مراعات مساوات تنها در صورتی پسندیده و مطلوب است که هیچ گونه تفاوتی در شایستگی­ها واستحقاق ها نباشد؛ اما اگر با مجموعه ای مواجه باشیم که از جهت شایستگی متفاوتند، مراعات مساوات در میان آنها کاری عدلانه نبوده، بلکه تضییع حق اعضای شایسته تر است. برای مثال، اگر معلمی به قصد مراعات عدل و مساوات به همه دانش آموزان خود نمره یکسانی دهد کاری عدلانه انجام نداده است. بنابراین، باید به خاطر داشت که عدالت همواره ملازم با مساوات نیست.

  • رعایت حقوق دیگران

 عدل در این معنا عبارت است از آنکه حقوق همه افراد مورد توجه و رعایت قرار گیرد و ظلم آن است که حقوق دیگران تضییع شود.

قرار گرفتن هر چيز در جایگاه خود

گاهی عدل در معنای جامعتری به کار می­رود: نهادن هر چیز در جایگاه مناسب خود. این تعریف را می توان در کلامی از امام علی علیه السلام یافت انجا که فرمودند: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا * عدالت هر چیزی را در جایگاه مناسب آن قرار می دهد.» (1)

معنای این سخن بلند این است که در جهان تکون و تشریع، هر چیزی موقیعت و جایگاه مناسب و در خور خود را دارد و عدل آن است که این تناسب رعایت گردد و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد. این معنا، جامع ترین معانی عدل است و معنای پیشین را نیز در بر می گیرد.

بنابر آنچه گذشت، معنای اجمالی عدالت الهی آن است که خداوند با هر موجودی آن چنان که شایسته آن است، رفتار کند و آن را در موضعی که در خور آن است، بنشاند و چیزی را که مستحق آن است، به او عطا کند.

  • دلایل عدل خداوند

دليل اول

از جمله دلایلی که می توان برای عدل آورد این است که در نظر عقل عدل كاري شایسته و ظلم عملی ناشایست است و خداوند حکیم از انجام کارهایی که عقل ناشایست می­شمارد، منزه است؛ پس خداوند هیچ گاه مرتکب ظلم نمی شود و تمام افعال او عادلانه است.

دليل دوم

خداوند همه­ی کمالات را داراست، به این دلیل که اگر همه کمالات را دارا نباشد آن وقت به دیگران محتاج بوده و دیگر به او خدا نمی­توان گفت، برای همین خداوند همه خوبیها و کمالات را داراست. از طرفی عدل و رعایت عدالت هم یک صفت خوب و کمال است پس خداوند عدل را هم که یک صفت کمال و خوبی است داراست.

دليل سوم

اگر فرض کنیم که خداوند سبحان مرتکب ظلم گردد، با سه احتمال روبه­رو خواهیم بود: یا این عمل ناشی از جهل است و یا از نیاز سرچشمه می­گیرد و یا مقتضای حکمت اوست. دو احتمال اول به وضوح باطل است؛ زیرا خداوند واجب الوجود و دارای علم مطلق است و لذا جهل او نسبت به ظالمانه بودن فعلی که انجام می­دهد یا نیازمندي او به انجام آن محال است. احتمال سوم نیز باطل است؛ زیرا حکمت، مقتضی اجتناب از فعل زشت و قبیح است و از این رو ممکن نیست خداوند حکیم مرتکب ظلم شود. بنابراین، تمام احتمالات ممکن در باب ارتکاب ظلم از سوی خداوند، باطل است و در نتیجه ثابت می شود که تمام افعال او عادلانه است.

  • اقسام کلی عدل الهی

با توجه به حوزه­های اصلی عدل خداوند، می­توان عدل الهی را به اقسام کلی زیر تقسیم کرد:

  1. عدل تکوینی: خداوند به هر موجودی به اندازه شایستگی­های او از مواهب و نعمت­ها عطا می­کند و هیچ استعداد و قابلیتی را در این حوزه بی پاسخ و مهمل نمی­گذارد. برخی از آیات قرآن به این نوع از عدل الهی اشاره دارند، مانند «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلَئكَةُ وَ أُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائمَا بِالْقِسْطِ * خداوند، گواهى مى‏دهد كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش، نيز شهادت مى‏دهند به يگانگى او و اينكه او همواره در تمام عالم قيام به عدالت دارد. سوره آل عمران آیه 18».
  2. عدل تشریعی: خداوند از یک سو در وضع تکالیف و قوانینی که سعادت و کمال انسان در گرو آن است، فرو گذار نمی­کند و از سوی دیگر، هیچ انسانی را به عملی بیش از استطاعت و توان و طاقت اوست مکلف نمی­سازد. تعدادی از آیات قرآن اشاره به این نوع از عدل الهی دارند، مانند «وَ لَا نُكلَّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا * و ما هيچ كس را بيش از توانايى‏اش تكليف نمى‏كنيم. سوره مومنون آیه 62».
  3. عدل جزایی: خداوند در مقام پاداش و کیفر بندگان خود، جزای هر انسانی را متناسب با اعمالش مقرر می­کند بر این اساس خداوند در مقابل اعمال نیک نیکوکاران، آنان را پاداش می­دهد و بدکاران را به سبب کارهای زشتشان کیفر می­کند. بخشی از پاداش و کیفر، در دنیا و بخشی دیگر در آخرت واقع می شود. آیاتی از قرآن کریم بر عدل جزایی خداوند متعال اشاره دارند، مانند « وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًئا وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَى‏ بِنَا حَاسِبِين * ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مى‏كنيم پس به هيچ كس كمترين ستمى نمى‏شود و اگر بمقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى‏كنيم و كافى است كه ما حساب‏كننده باشيم! سوره انبیاء آیه 47».

  • شبهاتي درباره عدل الهي

در بحث حكمت الهي گفتيم كه در نظر گروهي، وجود مصائب، سختي ها، بلايا و هر چه در نظر انسان شر به شمار مي­آيد، با حكمت خداوند ناسازگار است و سپس با اشاره به برخي حكمت­ها و مصالح موجود در شرور­، باطل بودن اين پندار را ثابت كرديم. اينك مناسب است كه به اختصار برخي از شبهات مربوط به عدل الهي را بررسي كنيم. پيش از آن، اين نكته را يادآور مي­شويم كه برخي از اين شبهات درباره حكمت الهي به معناي غايتمندي افعال خداوند نيز قابل طرح است؛ مثلاً ممكن است گفته شود كه مرگ و نابودي مخلوقات خداوند پس از آفريدن آنها، با حكمت الهي و غايتمندي خلقت انسان سازگاري ندارد. اما از آن جا كه پاسخ ها در هر دو مورد تا حدودي مشترك است، مباحث طرح شده در حوزه عدل الهي، در باب شبهات حكمت الهي نيز قابل استفاده مي باشد.

  1. عدل الهي و تفاوت ها

گاه چنین پنداشته می شود که وجود تفاوت ها در میان موجودات، نوعی تبعیض و بی عدالتی است و از این رو با اعتقاد به عدالت خداوند همخوانی ندارد. این تفاوت­ها گاه در میان اشیایی است که به انواع مختلف موجودات تعلق دارند. برای مثال، گفته می­شود که چرا خداوند موجودی را به صورت انسان و دیگری را به صورت حیوان یا گیاه آفریده و چرا حیوانات و گیاهان و جمادات را از موهبت انسان بودن محروم ساخته است؟ گاه نیز بر تفاوت میان افراد مختلف یک نوع اعتراض می شود: چرا برخی آدمیان بینا و برخی دیگر نابینا هستند؟ چرا یکی زشت است و دیگری زیبا؟ به چه دلیل انسانی هوشمند و عاقل است و دیگر، کودن و کم خرد؟ و…

پاسخ به شبهه فوق با توجه به اصول زیر روشن می شود:

  1. جهان طبیعت، بلکه کل عالم مخلوقات، نظام خاصی دارد و قوانین و سنن ثابت و تغییر ناپذیری بر آن حکومت می­کند. یکی از عمده ترین این قوانین، «اصل علیت» است که بر اساس آن هر موجود ممکنی دارای علتی است و بین علت و معلول نیز نوعی مسانخت وجود دارد؛ به گونه ای که هر معلولی از هر علتی به وجود نمی آید.
  2. نظام ها و قوانین حاکم بر جهان ،«ذاتی »جهانند؛ به این معنا است که نمی توان فرض کرد که جهان باشد، اما قوانین و نظام های آن تغییر کند؛ همان گونه که نمی توان شکر را فرض کرد که شیرینی نداشته باشد.
  3. لازمه قوانین ثابت و تفکیک ناپذیر جهان آن است که بین موجودات هستی تفاوت هایی باشد. برای مثال، قانون علیت مقتضی آن است که معلول، نسبت به علت خویش از کمالات وجودی کمتری برخوردار باشد. همچنین مسانخت و هماهنگی علت و معلول ایجاب می کند که اگر علت تولد نوزاد کور یا کودن محقق گردید، معلول متناسب با آن نیز که همان تولد انسانی کور یا كودن است موجود گردد.

حاصل آن که وجود تفاوت تکوینی در میان مخلوقات از لوازم جدا نشدنی قوانینی است که تغییر و جدایی آنها از جهان ممکن نیست.

از اینجا روشن می شود که به کار بردن لفظ «تبعیض» درباره چنین تفاوت­هایی صحیح نیست. تبعیض در جایی است که دو شیء دارای قابلیت دریافتِ بهره یکسانی باشند، ولی آن بهره تنها به یکی از آن دو داده شود؛ اما در بحث ما، نرسیدن موجودات به برخی کمالات از آن روست که به دلیل  قوانین حاکم بر هستی، اساساً قابلیت دریافت چنین کمالاتی را ندارند. به دیگر سخن، فیض خداوند نامحدود است، ولی ظرفیت و قابلیت آفریدگان، محدود است و این محدودیت نیز از ویژگی های جدا نشدنی عالم به شمار می آید.

بنابراین، تفاوت موجودات به هیچ وجه با عدل الهی منافات ندارد؛ زیرا از ظلم یا تبعیض خداوند نشأت نمی­گیرد و در نتیجه نمی توان آن را نشانه ای بر انجام فعل قبیح از سوی خدا دانست.

  • عللی براي تفاوت­ها
  1. هیچ موجودی از خدا طلبکار نیست: خدا عادل است، یعنی حق هیچ موجودی را پایمال نمی­کند و به هر موجودی طبق نظام حکیمانه هستی لطف می کند، ظلم پایمال کردن حق است و عدل و ظلم در جایی معنا پیدا می کند که حقی در کار باشد. اکنون می پرسیم آیا کسی از خداطلبی دارد و آیا موجودات از قبل حقی داشته اند تا پایمال شده باشد و ظلمی صورت گرفته باشد؟ مگر ما قبلاً بوده ایم یا از خود چیزی داشته ایم تا از ما گرفته یا پایمال شده باشد و ظلمی صورت گرفته باشد؟ البته تفاوت­هایی در جهان هست یکی جماد است یکی گیاه است، یکی حیوان و دیگری انسان ولی هیچ موجودی قبلا وجودی نداشته تا از او گرفته باشند اگر یک قالی بزرگ را پاره پاره کنند می توان گفت: این قالی بزرگ بوده و اکنون با پاره شدن بزرگی خود را از دست داده است ولی اگر ما  از اول یک قالیچه کوچک بافتیم قالیچه حق ایراد ندارد که چرا من کوچکم؟ زیرا او پیش از این هم کوچک بود و اصلاً از خود بزرگی نداشت تا کسی آن را گرفته باشد و به او ظلمی کرده باشد. بنابراین اگر خدا به یک نفر که هیچ طلبی از او نداشته چیزی ندهد و به فرد دیگری از همان چیز دو عدد بدهد هرگز ظلم نیست. علاوه بر اینکه خداوند به آن کسی که نعمت بیشتری داده مسئولیت بیشتری نیز سپرده است.
  2. تبعیض ظلم است نه تفاوت: خداوند تمام موجودات را با تفاوت­هایی حکیمانه آفرید و برای هر موجودی راهی مناسب برای رسیدن به کمال قرارداد و کیفری که به دنبال آن معین ساخت میان نژادی با نژاد دیگر یا امتی با امت دیگر یا فردی با فرد دیگر هیچ تبعیضی قائل نشد. انگشت های یک دست با هم تفاوت دارند اما این ظلم نیست چون هر کدام خاصیت ویژه ای دارند سلول استخوان با سلول چشم فرق می­کند، اما این بی عدالتی نیست بلکه همین عدالت است. فرق است میان تبعیض و تفاوت، تبعیض؛ یعنی در شرایط مساوی میان افراد و موجودات فرق گذاردن، که این ظلم است. اما تفاوت مربوط به شرایط مختلف است مثلاً اگر تمام شاگردان یک کلاس به طور مساوی درس استاد را فرا نگرفته اند و معلم میان نمره آنان فرق نگذارد، این تبعیض و ظلم است. اما اگر تفاوت نمره های معلم به خاطر تفاوت آشنایی شاگردان با درس باشد مانعی ندارد.
  3. تفاوت ها رمز خداشناسی: اختلاف زبان ها و رنگ های ما انسانها نشانه قدرت خداست.«وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ * و يكى از آيات او خلقت آسمانها و زمين و اختلاف زبان­هاى شما و رنگ­هايتان است كه در اينها نشانه­های است براى دانايان. سوره روم آیه 22».

اگر یک نقاش دائماً یک چیزی را نقاشی کند و معمار یا مهندسی تنها یک طرح ساختمانی بدهد یا شاعری تنها یک نوع شعر بسراید اینها دلیل بر ضعف و محدودیت اوست اما اگر کسی هر روز و هر ساعت طرحی نو بدهد این دلیل بر توان و قدرت بالای اوست.

  1. تفاوت­ها و جامعه سازی: تفاوت­ها نقش بسیار مهمی در زندگی اجتماعی انسان دار هستند. چون انسان موجودي اجتماعی است ما مثل یک گیاه خود رُو نیستیم که خود به خود سبز یا خشک شویم و به دیگران کاری نداشته باشیم و زندگی اجتماعی جز از راه همکاری قابل تداوم نیست و همکاری تنها در صورت وجود تفاوت هاست که هر کسی در یک حرفه و هنر و رشته ای توانا و در رشته­های دیگر ضعیف باشد. تفاوت در قدرت­ها و ذوق­ها و حوصله­ها سبب پیدایش نیاز می شود و نیاز هم عامل پیدا شدن اجتماع است، تا هر دسته و فردی نیاز دیگری را برآورد.
  2. تفاوت در تکلیف و پاداش: کسی که از توانایی­ها و امکانات برتری برخوردار است با کسی که اینگونه نیست تکلیف یکسانی ندارند. مزد افراد هم بر اساس میزان امکانات وکاری که انجام می دهند متفاوت است و عدل نیز همینگونه است. كسي که سالم است به راحتی وضو می گیرد، به مسجد می­رود و… اما انجام این کارها برا انسان بیمار مشقت دارد و زمان بیشتری را باید صرف کند و بدیهی است که در این صورت از پاداش بیشتری نیز برخورداراست.

لكن علم و آگاهی ما محدود است و قضاوت های ما عجولانه است.

در بسیاری مواقع چیز­هایی را شر می­پنداریم که خیر ما در آنهاست و بر عکس باید توجه داشت که بسیاری از مسایل و اسرار بر ما پوشیده است. ما هم از نظر علمی و هم از نظر فکری و هم از نظر تجربی محدود هستيم.

  1. عدل الهی و درد رنج انسان

اعتراض دیگری که بر عدل الهی می شود آن است که آنچه که در عالم است مثلاً درد و رنجی که از ناحیه مصائب، بلایا، ناملایمات، بیماری ها و… برای انسان ها فراهم می آید، با عدالت خداوند سازگار نیست.

در پاسخ به این اعتراض، افزون بر آنچه در پاسخ به اشکالات قبلی ذکر گردید، می توان گفت درد و رنجی که در حیات دنیوی گریبان گیر انسان­ها می شود از دو حالت خارج نیست:

  1. بخشی از آلام و مصائب آدمی برخاسته از اعمال ناشایست او و نتیجه گناهان و خطاهای اوست. انسان، با توجه به غایات حکیمانه ای که برای خلقت او وجود دارد، موجودی مختار آفریده شده است و گروهی از انسان ها با سوء اختیار خویش مرتکب خطا می گردند و در نتیجه، به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار می شوند. بدیهی است که چنین درد و رنجی محصول کردار خود آدمی است، هیچ گونه منافاتی با عدل الهی ندارد قرآن کریم نیز در آیات فراونی به این حقیقت اشاره می­کند که بسیاری از گرفتاری های انسان ثمره اعمال خود اوست.
  2. بخشی از تلخکامی های انسان نیز ارتباطی به اعمال او ندارد و کیفر گناهان او نیست؛ مانند درد و رنج کودکان بی گناهی که مرتکب هیچ جرمی وگناهی نشده اند. در باره این بخش متکلمان امامیه معتقدند که عدل الهی مقتضی جبران این گروه از آلام است؛ یعنی خداوند متعال، در دنیا یا آخرت، نعمتی را به انسان درد کشیده، می بخشد که از درد و رنج او بزرگتر است و از این طرق، درد و رنجی که او متحمل شده است، جبران می شود. بنابراین روشن می شود که رنج کشیدن انسان ها در دنیا، در هیچ صورتی مستلزم نفی عدل الهی نیست.
  • مرگ و نیستی

یکی دیگر از شبهاتی که درباره عدل الهی مطرح شده است، به مسأله مرگ مربوط می شود.

ممکن است گمان شود این واقعیت که انسان­ها پس از گذشت مدتی نابود می­شوند، با عدالت خداوند ناسازگار است.

در پاسخ به ادعای می­توان گفت: اولاً مرگ یکی از لوازم جدا نشدنی زندگی در عالم طبیعت است و موجودی که در دامان طبیعت به سر می­برد، قابلیت بقای دائمی در آن را ندارد. ثانیاً این شبهه برفرض این است که مرگ نابودی و نیستی مطلق معنا شود؛ در حالی که طبق معارف قرآن ودین مبین اسلام چنین نیست و مرگ صرفاً انتقال از یک جهان به جهان دیگر است. اگر با چنین برداشتی به مرگ بنگریم، دلیلی برای ناعادلانه بودن آن وجود نخواهد داشت.

  • عدل الهي در قرآن و روايات 

شايان ذكر است كه در قرآن كريم واژه «عدل» و مشتقات آن هيچ گاه درباره خدا به كار نرفته؛ بلكه عدل الهي عمدتاً در قالب «نفي ظلم» بيان شده است. براي مثال، در برخي آيات آمده است كه خداوند در حق هيچ انساني ظلم روا نمي دارد.

«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ * خدا به مردم به اندازه سر سوزنى ظلم نمى‏كند و ليكن اين خود مردمند كه به خويشتن ستم مى‏كنند. سوره يونس آیه 44»

در برخي از آيات نيز عدل الهي در حوزه گسترده تري بيان شده است: «وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً * پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‏كند. سوره كهف آیه 49» و نيز «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ * و خدا هيچ ظلمى را براى عالميان نمى‏خواهد. سوره آل عمران آیه 108»

مقصود از «عالمين» ممكن است موجودات عاقل؛ مانند انسان­ها، اجنه و فرشتگان باشند و اين احتمال نيز وجود دارد كه مقصود از آن، تمام موجودات عالم هستي باشد كه در هر دو صورت، آيه فوق عدالت ورزي خداوند را در حوزه اي گسترده تر از مجموعه انسانها ثابت مي كند.

درديدگاه اسلام خداوند، در مقابل رنج ها، دردها و… که بعضی از انسان ها ناخواسته دچار آنند؛ مانند کری، کوری و… ، در عالم دیگر (قیامت) جزای برتری اعطا می فرماید.

امام صادق علیه السلام در توجیه نقص های بدنی مانند؛ نابینایی و ناشنوایی، تأکید می فرمایند که خداوند در آخرت به چنین  اشخاصی در صورت بردباری و صبر، چنان پاداشی اعطا می­کند که اگر میان بازگشت به دنیا و تحمل دوباره همین مصائب و باقی ماندن در آخرت مخیر باشند، بازگشت به بلایا را انتخاب می کنند تا اجرشان افزوده گردد.

دركنار آيات قرآن كريم، احاديث فراواني در بيان عدالت خداوند به ما رسيده است. در روايتي از پيامبراكرم صلوات الله عليه و آله و سلم مي خوانيم: «آسمان ها و زمين بر اساس عدالت استوار شده است.» (2)

امير مؤمنان علي عليه السلام در پاسخ شخصي كه از معناي توحيد و عدل پرسيده بود، فرمود: «توحيد آن است كه خداوند را در وهم و انديشه در نياوري و عدل آن است كه او را (به آنچه شايسته آن نيست) متهم نسازي» (3)

همچنين ايشان در توصيف خداوند سبحان فرمود: «خدا برتر از آن است كه بربندگانش ظلم كند و قسط وعدل را در ميان مخلوقاتش بر پاكرده و در حكمش عدالت را بر آنان جاري ساخته است» (4)

—————————–

(1) نهج البلاغه، حكمت 437.

(2) فيض كاشاني، تفسيرصافي، ذيل آيه 7 ، سوره الرحمان، ج2، ص628.

(3) نهج البلاغه، خطبه 185.

(4) نهج البلاغه، خطبه 185.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا