- خرافات در ميان اعراب جاهلى
از جمله اهداف بعثت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله از نظر قرآن كريم اين بوده است غل و زنجیرهایی را که اعراب جاهلی را گرفتار کرده بود باز کند: «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ؛ غل و زنجيرهايى را كه بر آنها بسته شده بود باز مىكند و كنار مىگذارد». (1)
اين غل و زنجيرهايى كه آنها را در بر گرفته بود، بىترديد اين غل و زنجيرها از جنس آهن نبود بلكه خرافات و اوهامى بوده كه مانع از رشد افكار و انديشهها مىشد.شكى نيست كه اینها كم اهميّتتر از غل و زنجيرهاى آهنى نیستند ؛ زيرا گاهى تا هنگامه مرگ بر دست و پاى انسان بسته میشود و او را از هر حركتى باز مىدارد و حتى مانع از شناخت و حلّ مشكل مىشود. در حالى كه اگر انسان داراى عقل سليم و آزادى باشد؛ مىتواند هرگونه قيد و بندى را از خويش دور كند.
از جمله مفاخر رسول الله صلىاللهعليهوآله اين بوده است كه به مبارزه با اوهام و خرافات پرداخت و عقل بشرى را از اين آلودگى شستشو داد. در حالى كه سياستمداران جهان كه تمام همّت آنها در اين است كه بر مردم رياست و سرورى كنند، از هر چيزى براى رسيدن به اهداف و مقاصد خويش كمك مىگيرند و حتى اگر عقايد خرافى و قصههاى قديمى به تأييد رياست و حكومت آنها مىپردازد؛ آنها را ترويج میدهند و به رشد و توسعه آنها دامن میزنند و اگر افراد انديشمندى كه صاحب نظر و منطق هستند، به مبارزه با اين اوهام و خرافات بپردازند، به عنوان دفاع از آراء و عقايد و افكار مردم با آنها مبارزه خواهند کرد.
اما رسول الله صلىاللهعليهوآله نه تنها با اين اوهام و خرافاتى كه براى جامعه ضرر داشت؛ ستيز كرد؛ بلكه با افكار و عقايد انحرافى هم كه ایشان را تأييد مىكرد به مبارزه پرداخت و كوشيد مردم را به گونهاى تربيت كند كه پيرو دليل و منطق باشند، نه پيرو قصّهها و خرافات. (2)
تاريخ، اسطورهها و خرافات زيادى را از مردم جزيرةالعرب ثبت كرده است كه سيد محمود آلوسى بسيارى را در كتاب «بلوغ الأرب فى معرفه احوال العرب» جمعآورى کرده است و شواهدى از اشعار جاهلى و غيره را در مورد آنها آورده است.
با مراجعه به اين كتاب با انبوهى از خرافات مواجه مىشويم كه عقل عربهاى جاهليت را فرا گرفته بودو اين اوهام يكى از عوامل عقبماندگى آنها از ساير ملل در آن روزگار و مانع عظيمى در مقابل پيشرفت اسلام بوده است.
براى همين، نبى مكرم اسلام صلىاللهعليهوآله، كوشيد تا آن اوهام را از ذهن اعراب جاهلى پاك كند. حضرت، هنگامى كه معاذ بن جبل را به يمن فرستاد به وى فرمود: «تمام سنتهاى جاهليت را نابود كن، مگر آنچه را كه مورد تأييد اسلام باشد و تمام دستورهاى بزرگ و كوچك اسلام را آشكار كن». (3)
- نمونههايى از خرافات اعراب جاهلى
1) نارُ الأستِمطار: روشن كردن آتش براى نزول باران:
جزيرةالعرب منطقهاى است كه هميشه با خشكسالى مواجه بوده است، براى همين مردم مقدارى هيزم از درختهاى قشر و سلح (كه زود آتش میگرفته) جمع مىكردند و به دم گاو نرى مىبستند و او را به بالای كوهى هدايت مىكردند.
آنگاه آن پشته هيزم را به آتش مىكشيدند. وقتى كه آتش شعلهور مىشد؛ گاو نر شروع به دويدن و خرناسه كشيدن مىكرد و اعراب جاهلى آتش را نشانه برق و خرناسه گاو نر را نشانه رعد مىدانستند و معتقد بودند كه اين كار براى نزول باران مفيد است!
2) گاو نر را كتك مىزدند تا گاو ماده آب بياشامد!
گاهى گلهاى از گاوها را پيش آب مىبردند و در اين هنگام گاو نر آب مىخورد؛ ولى گاوهاى ماده آب نمىخوردند. آنها علت اين كار را وجود جن در شاخهاى گاو نر مىدانستند. و او را كتك مىزدند تا گاوهاى ماده آب بنوشند.
3) شتر نر سالم را داغ مىزدند تا شتر ماده مريض خوب شود!
هنگامى كه شتر مادهاى مريض مىشد و در دهانش يا اطراف آن زخمها و شكافهايى ايجاد مىشد؛ شتر نر سالمى را مىآوردند و به دهان و دستها و بازوانش داغ مىزدند تا به گمان آنها شترهاى ماده خوب شوند.
4) حَبسُ البُلایاء و عَقر: شترى را بر قبر حبس مىكردند تا ميت به هنگام حشر بر آن سوار شود!
هنگامى كه شخص بزرگى از آنها فوت مىكرد، در كنار قبرش گودالى را حفر مىكردند و شترى را در آن حبس مىنمودند تا از گرسنگى و تشنگى بميرد و گمان مىكردند كه ميّت سوار آن مىشود و در روز حشر پياده و بدون وسيله نمىماند.
5) پى كردن شترى بر سر قبر ميّت!
هنگامى كه شخص كريم و بزرگى از آنها فوت مىكرد، شترى را براى پذيرايى از مهمانها نحر مىكردند و نزديكانش اين شتر را بر بالاى قبرش قربانى مىكردند تا به اصطلاح ميّت را تكريم كرده باشند! (4)
6) زَجر الطیر: پراندن پرنده بوده است که اگر به سمت راست میرفت، تفأل به خوبی و اگر به سوی چپ میرفت، تفأل به بدی میزدهاند.
7) بد شگونی عطسه: اعراب جاهلی عطسه را نکبتزا و تکرار آن را دلیل بر افزایش بلا و مصیبت میدانستهاند.
8) وَشم: با سوزاندن بدن را خالکوبی و نقوش بر آن رسم میکردهاند. متأسفانه هنوز این عادت زشت در میان ملل گوناگون مرسوم است.
9) أَزلام: اعراب جاهلی با ازلام که همان چوبههای تیر بود، در همه کارهای خویش قرعه میزدند و به هر چه بیرون میآمد، عمل میکردند.
10) نَسِیء: یکی دیگر از خرافات اعراب به تأخیر انداختن حکم ماه حرام به ماههای دیگر بود. در میان اعراب جاهلی کسانی بودند که حرمت ماههای حرام را به ماههای دیگر میانداختند و آنچه را در ماه حرام برای آنان حرام بود، مباح میشمردند. قرآن این عمل را موجب افزایش کفر دانسته است.
11) نکاح الرَّهط: از جمله فسادهای اخلاقی عرب جاهلی نکاح الرهط بود؛ به معنای زناشویی دسته جمعی که چند مرد با رضایت یکدیگر با زنی رابطه همبستری داشتند، و اگر فرزند پسری از آن زن به دنیا میآمد، او مردان را صدا میزد و پسر را به یکی منتسب میکرد. از این نمونه «عمر بن عاص» بود که مادرش با مردانی رابطه داشت. هنگامی که وی به دنیا آمد، «سفیان» ادعا کرد این پسر از آن من است. ولی مادرش او را به «عاص بن وائل» منتسب کرد. (5)
12) سنتهاى جاهليت در مورد شتر و گوسفند
در قرآن كريم آمده است: «ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ؛ خداوند براى بحيره، سائبه، وصيله و حام حكمى نكرده است ولى كافران بر خدا دروغ مىبندند و بیشترشان در نمىيابند…». (6)
عيّاشى در كتاب تفسيرش از امام صادق عليهالسلام نقل كرده است كه:
«اهل جاهليت به هنگامى كه شترى دو قلو مىزاييد، مىگفتند: اين شتر واصله شده است و كشتن و خوردن گوشت آن را حلال نمىدانستند و هنگامى كه شترى شكم دهمش را مىزاييد؛ مىگفتند: اين شتر سائبه شده است و خوردن و سوار شدنش را جايز نمىدانستند. حامى هم به شتر فحل (نر) مىگفتند كه خوردن آن را حلال نمىدانستند و خداوند دستور داد كه هيچ كدام از اینها حرام نيستند». (7)
13) درمان بيماران
به عقيده آنها اگر مار و عقرب گزيده، تكهاى از مس به همراهش داشت؛ مىمرد و براى همين گردنبندى از طلا و نقره به گردنش مىآويختند تا درمان شود و اگر شخصى به وسيله سگ هار گاز گرفته مىشد، مقدارى از خون بزرگ قبيله يا شيخ عشيره را بر جاى زخم مىگذاشتند تا شفا يابد!
هنگامى كه آثار جنون در يكى از آنها ظاهر مىشد، براى طرد ارواح شرير به استخوانهاى اموات و پارچههاى آلوده به كثافت و ناپاكى پناه مىبردند و آنها را بر گردن بيمار مىآويختند.
اگر بيمارى يكى از آنها استمرار مىيافت؛ مىگفتند كه مار يا جنّى را كشته است و براى عذرخواهى از جنّ، شترى از گل مىساختند و مقدارى خرما و گندم و جو بر آن مىنهادند و آن را در ميان درهها رها مىكردند. پس اگر مىديدند كه چيزى از خوراكىها مورد استفاده قرار گرفته است، پيش خود مىگفتند كه هديه پذيرفته شده و بيمار به زودى خوب خواهد شد واِلا مىگفتند: آنها هديه را قابل ندانسته و آن را قبول نكردهاند!
اعراب جاهلى به هنگامى كه وارد روستايى مىشدند و از اجنّه و طاعون مىترسيدند؛ ده مرتبه در بيرون روستا صداى الاغ در مىآوردند و تكهاى از استخوان يا دندان روباه را به گردن مىآويختند!
آنها هنگامى كه در صحرا گم مىشدند، لباسهايشان را در مىآوردند و آن را وارونه مىپوشيدند تا به خانوادهشان بازگردانده شوند!
و عجيب اين كه به هنگام مسافرت، نخى را به شاخه درختى گره مىزدند و هنگام مراجعت، اگر آن را به همان شكل اوليه مىديدند؛ خوشحال مىشدند و به وفا و عدم خيانت همسرانشان مطمئن مىشدند، و اما اگر آن را نمىيافتند يا گرهاش را باز شده مىديدند؛ زنانشان را به خيانت در غياب خويش متهم مىكردند!
آنها به هنگامى كه دندانى از دندانهاى اطفالشان مىافتاد، آن را به سوى خورشيد پرتاب مىكردند و مىگفتند: اى خورشيد، دندانى بهتر از اين به ما عنايت كن!
و اگر زنى، فرزندانش پس از تولد مىمردند، فرد كشتهشدهاى را هفت مرتبه در بغل مىگرفت و عقيده داشتند كه اين كار براى زنده ماندن فرزندانش مفيد است!
اینها نمونههايى از خرافاتى است كه بر محيط زندگى عرب جاهلى سايه افكنده بود و دوران سياه و تاريكى را پديد آورده بود كه مانع از رشد عقل و انديشه آنها مىشد. (8)
———————
1- سوره اعراف، آیه 157.
2- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 119.
3- تحف العقول، ص 25.
4- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 122.
5- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 42؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: مروج الذهب مسعودی، جلد دوم، ص 169 و جاهلیت و اسلام، یحیی نوری، ص 579.
6- سوره مائده، آیه 103.
7- تفسیر عیاشی، ج 1، ص347.
8- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 223.