• اقوام عرب قبل از اسلام

1- اعراب منقرض شده‏

شكى نيست كه شبه جزيره از روزگاران قدیم موطن بسيارى از اقوام عرب بوده و بعضى از آنها در اثر حوادث خاص آسمانى يا زمينى نابود شده‏اند و اين به سبب روی‌گردانی از ذكر خدا بوده است‏؛ (1) چنانكه در مورد قوم سبأ خداوند مى‏فرمايد:

«فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ‏..؛ آنها روى گرداندند و ما نيز سيل ويرانگر را بر آنها فرستاديم…». (2)

به همين دلیل اينها را، «عرب‏هاى منقرض شده» ناميده‏اند.

آیات دیگری از این قبیل نیز وجود دارد. شايد قوم عاد از همين‏ها بوده‏اند كه بيش از بيست مرتبه در قرآن از آنها نام برده شده است، و يا قوم ثمود كه بيش از بيست و پنج بار نامشان ذكر شده است. (3)

الف) عاد؛ قوم حضرت هود علیه‌السلام

قوم عاد، از اقوام عرب و از انسان‌های ماقبل تاریخ بوده‏اند كه در شبه جزيره سكونت داشته‏اند و اخبار و آثارشان در طول تاريخ محو شده است. تاريخ چيزى به غير از افسانه‏ها از آنها در حافظه‌ی خويش حفظ نكرده و در تورات موجود هم ذكرى از آنها به ميان نيامده است.

قرآن كريم درباره آنها چنین گفته است كه قوم عاد در وادى يا صحراى احقاف سكونت داشته‏اند. (4)

آنها ذريّه كسانى بودند كه به همراه نوح از طوفان نجات يافته و داراى جثه‏هايى قوى، بزرگ و بلند بوده‌اند. (5)

اين قوم در شهرنشينى و تمدن، پيشرفت زيادى كرده بودند. آنها زمين‏هايى حاصل‌خیز و آباد، باغ‏ها، نخلستان‏ها و زراعت‏هاى زيادى داشتند و داراى احترام و مقام زيادى بودند. در اين موقعيت، خداوند برادرشان هود را در ميان آنها برانگيخت تا آنها را به حق و پرستش خداى يگانه دعوت كند و از پرستش بت باز دارد تا به عدل و احسان با هم رفتار كنند. (6)

هود عليه‌السلام آنها را بسيار موعظه و نصيحت كرد؛ راه راست را به آنها نشان داد و امکان هر گونه عذر و بهانه‏اى را از آنان گرفت؛ اما از پذيرش حق ابا كردند و به مقابله و انكار وى پرداختند و جز عده بسيار كمى به وى ايمان نياوردند و اكثريت آنها بر انكار و دشمنى اصرار ورزيدند و به او نسبت ديوانگى و سفاهت دادند و از او درخواست كردند عذابى را كه به آنان وعده مى‏دهد؛ نازل كند.

پس خداوند عذابش را نازل كرد و بادى به سوى آنها فرستاد.

«ما بر سرِ آنان در روز شومى، به طور مداوم، تندبادى توفنده فرستاديم، كه‏ مردم را از جا مى‏كند؛ گويى تنه‏هاى نخلى بودند كه ريشه‏كن شده بودند». (7)

«تندباد سركش و هلاك‏كننده، هفت شبانه‌روز به طور دائم بر آنها مسلّط بود و آن قوم به صورت تنه پوسيده و تو خالى درختان خرما بر زمين مى‏افتادند». (8)

«اين باد به فرمان خدا همه چيز را نابود مى‏كرد به طورى كه هيچ چيزى جز خانه‏هايشان ديده نمى‏شد». (9) «به اين ترتيب خداوند همه آنها را هلاك كرد، مگر هود و كسانى كه به وى ايمان آورده بودند». (10)

ب) ثمود؛ قوم صالح عليه‌السلام

اينها اقوامى از عرب بودند كه در وادى‌القرى، بين مدينه و شام زندگى مى‏كردند. آنها نیز از انسان‏هاى ماقبل تاريخ هستند كه تاريخ مطلبى را از آنها ضبط نكرده است؛ مگر افسانه‏ها و قصه‏هاى بسيار اندك که گذشت زمان آثارشان را محو کرده و نمى‏توان به قصه‏ها و افسانه‏ها چندان اعتماد كرد.

آنچه قرآن كريم در مورد آنها حكايت مى‏كند، این است كه آنها امتى از عرب بودند و پيغمبرشان حضرت صالح عليه‌السلام‏ بود. (11)

اين قوم بعد از قوم عاد به وجود آمده بودند و داراى تمدن و شهرنشينى بودند و زمين‏ها را آباد مى‏كردند و در دشت‏ها، قصرهايى مى‏ساختند و در كوه‏ها، خانه‏هاى امن و محكم براى خويش مى‏تراشيدند. (12)

چشمه‏ها و قنات‏هايى را حفر كرده و باغ‏ها و نخلستان‏هاى بزرگى را ايجاد مى‏كردند. (13) قوم ثمود از گروه‏ها و قبيله‏هاى مختلفى تشكيل شده بودند كه شيوخ و بزرگانشان بر آنها حكومت مى‏كردند و در ميانشان نُه قبيله وجود داشت كه در زمين فساد مى‏كردند و به فكر اصلاح نبودند. (14)

به هنگامى كه اين قوم در فساد غوطه‏ور شدند، خداوند حضرت صالح عليه‌السّلام را كه از خانواده‏اى شريف و بزرگوار بود و به عقل و فهم (15) بالایی مشهور بود، برانگيخت تا مردم را به توحيد دعوت كند و آنها را از شرك و بت‏پرستى باز دارد و مردم را به عدل و احسان فرا خواند و از زياده‏روى و ستم و سركشى بازدارد. (16)

به دستور خداوند، حضرت صالح عليه‌السلام قيام كرد و با حكمت، پند و اندرز نيكو، بر اذيت و آزارهاى آنها در راه خدا شكيبايى ورزید؛ ولى به جز عده كمى از ضعيفان، كسى به وى ايمان نياورد. (17)

طاغيان، مستكبران و پيروانشان بر كفر خويش اصرار مى‏ورزيدند و كسانى را كه ايمان آورده بودند، مسخره مى‏كردند و حضرت صالح را سفيه و ساحر مى‏پنداشتند. (18) از او مى‏خواستند كه برهان روشنى براى سخنانش بياورد و معجزه‏اى بر صدق گفتارش ارائه كند و به وى پيشنهاد كردند كه شتر ماده‏اى را از دل كوه برايشان خارج كند. پس حضرت صالح عليه‌السلام شترى را با همان ويژگى‏هایی كه خواسته بودند، از دل كوه به اذن الهى بيرون آورد و گفت:

«خداوند به شما دستور داده است كه يك روز از آب چشمه بنوشيد و يك روز آن را براى شتر ماده واگذاريد. يك روز سهم شما و يك روز سهم شتر ماده است. اين شتر ماده را آزاد بگذاريد تا در زمين خدا بچرد و در مورد آن انديشه بد نكنيد كه عذاب فورى شما را فرا مى‏گيرد». (19) و هيچ راه فرارى از آن وجود نخواهد داشت.

اما آنها مكر و حيله كردند و شقى‏ترين فرد خويش را براى كشتن شتر ماده استخدام كردند، که او آن را پى كرد. آنگاه به صالح عليه‌السلام گفتند: اگر راست مى‏گويى، عذاب الهى را بر ما نازل كن.

صالح عليه‌السلام گفت: «سه روز در خانه‏هايتان خوش بگذرانيد و بدانيد كه وعده الهى تخلف‏ناپذير است…». (20)

سپس مردم آن شهر و اطراف آن نسبت به صالح مكر و نیرنگ كردند: «هم قسم شدند كه او و كسانش را شبانه از بين ببريم و به خون‌خواهان آنها بگوييم كه ما از نابوديشان خبر نداريم و ما راست مى‏گوييم…». (21)

«از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و همچنان نگاه مى‏كردند كه صاعقه آنها را در ميان گرفت…»؛ (22) «و در خانه‏هاى خود از پا در آمدند… »؛ (23) «و كسانى را كه ايمان داشتند و پرهيزگار بودند نجات داديم…». (24)

2- قحطانى‏ها

آنها فرزندان يعرب‌بن‌قحطان بودند كه در يمن، جنوب شبه جزيره، سكونت داشتند. يمنى‏هاىِ امروزی، به طور عام، أوس و خزرج از نسل قحطان هستند و گفته شده كه قوم سبأ هم از نسل قحطان بودند و داراى حكومت‏ها و ايالت‏هاى آباد و تمدنى‏ غنى و پيشرفته بودند و براى خود خطى داشتند كه خطّ «مسند» ناميده مى‏شد. آنچه كه درباره تمدن عرب گفته مى‏شود؛ مربوط به همين اقوام، در يمن است. (25)

3- عدنانى‏ها

آنها فرزندان اسماعيل ‌بن ‌ابراهيم‌ خليل علیه‌السلام هستند. چنان‌كه در متون دینی آمده است، حضرت ابراهيم مأمور شد كه اسماعيل را همراه مادرش هاجر به سرزمين مكه منتقل كند. پس ابراهيم آنها را از سرزمين فلسطين به سرزمين پست و بى‏آب و علفى كه مكه ناميده مى‏شد؛ منتقل كرد و خداوند آب زمزم را براي‌شان جارى ساخت. كم‏كم اسماعيل بزرگ شد و در ميان قبيله «جُرهم» كه با كسب اجازه از حضرت ابراهيم عليه‌السلام در مكه ساكن شده بودند؛ همسرى براى خويش انتخاب كرد.

اسماعيل داراى نسل‏هاى فراوانى از جمله عدنانى‏ها شد. عدنانی‌ها خود داراى قبیله‌های زيادى در مكه و اطراف آن شدند از جمله قبيله «قريش»‏. (26)

—————-

1- المیزان، ج 16، ص 324.

2- سوره سبأ، آیه 16.

3- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 88.

4- سوره احقاف، آیه 21.

5- سوره‌های اعراف، آیه 69 و سجده، آیه 15 و الشعراء، آیه 130.

6- سوره الشعراء، آیه 130.

7- سوره قمر، آیه 20 و 21.

8- سوره الحاقه، آیه 7.

9- سوره احقاف، آیه 25.

10- سوره هود، آیه 58.

11- سوره هود، آیه 61.

12- سوره اعراف، آیه 74.

13- سوره شعراء، آیه 148.

14- سوره نمل، آیه 48.

15- سوره‌های هود، آیه 62 و نمل، آیه 49.‏

16- سوره‌های هود و شمس، آیه 13.

17- سوره اعراف، آیه 75.

18- سوره‌های اعراف، آیه 66 و شعراء، آیه 153 و نمل، آیه 47.

19- سوره‌های اعراف، آیه 72 و شعراء، آیه 153 و هود، آیه 64.

20- سوره هود، آیه 65.

21- سوره نمل، آیه 49.

22- سوره ذاریات، آیه 44.

23- سوره اعراف، آیه 78.

24- سوره نمل، آیه 53.

25- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 93 و 94.

26- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 94.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا