- پيش زمينه تاريخى سوريه
- پيش از اسلام
شام و سوريه كنونى يكى از قديمىترين مناطق مسكونى آسيا محسوب مىشود. در هزاره سوم قبل از ميلاد قوم سامى آمورى در اين سرزمين ساكن و حكومتى در آن تشكيل دادند كه تا سال ها قبل از ميلاد دوام آورد.
در اواخر قرن يازدهم قبل از ميلاد، قوم ديگرى به نام آرامى در اين كشور مستقر شدند. و پس از تجزيه دولت روم به روم شرقى و غربى، اين كشور جزو قلمرو و شاهنشاهى روم شرقى (بيزانس) قرار گرفت. به تدريج استيلاى بيزانس بر سوريه ضعيف شد تا اينكه در قرن اول هجرى (هفتم ميلادى)، در زمان خلافت ابوبكر، خالد بن وليد، مأمور تصرف آن گرديد.
- پس از اسلام
با ظهور اولين دولت اسلامى كه در زمان پيامبر اسلام (ص) شكل گرفت، دوبار مرزهاى امپراتورى روم در سرزمين شام موضع درگيرىهاى نظامى قرار گرفت. پيامبر (ص) در واپسين روزهاى زندگى خود (سال يازدهم هجرى)، سپاهى به فرماندهى اسامه بن زيد و تمامى بزرگان صحابه براى گسترش اسلام و پاسخ به مخالفتهاى كفار به سرزمين شام تدارك ديده و اعزام ساخت؛ اما درست در همان روزها رحلت نمود. بعدها خليفه ابوبكر، اعزام آن سپاه را دنبال كرد.
پس از بعثت پيامبر اسلام، دو جنگ به نامهاى سريه موته و غزوه تبوك بر ضد روميان در منطقه شامات درگرفت. پس از رحلت پيامبر اكرم (ص)، شام در سال چهاردهم هجرت در عصر خلافت ابوبكر فتح شد و باقى مناطق نيز به مرور زمان در عصر خلافت عمر تصرف شد. پس از فتح شام، حكومت آنجا به معاويه بن ابى سفيان واگذار شد. وى از آن تاريخ تا سال 35 قمرى از سوى خلفاى سه گانه حاكم بود تا اينكه در سال 35 با خلافت امام على، از حكمرانى شام عزل شد، اما او زير بار نرفت و اين نزاع به جنگ صفين منتهى شد. پس از شهادت امام على (ع)، معاويه با نيرنگ به حكومت رسيد و شام را مركز حكومت امويان قرار داد و تا سال 127 قمرى پايتخت باقى ماند. از آن پس عباسيان، حمدانيان، فاطميان مصر، سلاجقه و عثمانيان بر آن ديار حكومت كردند تا اينكه در قرون اخير پس از سلطه غربيان، اين سرزمين از هم متلاشى و به چند كشور عربى تقسيم شد.
- تاريخچه شهر دمشق
بسيارى از تاريخنويسان معتقدند كه تاريخ بناى شهر دمشق به هزاره سوم قبل از ميلاد باز مىگردد و قديمىترين اسناد برجاى مانده در اين خصوص متعلق به تمدن باستانى ايبلا (تپه مريدخ) است كه در سال 1975 م. كشف شد و در الواح گلى برجاى مانده از اين دوران نام شهر دمشق به صورت «دمشقى» آمده است. هيچگونه اطلاعات مستندى درباره شكل ظاهرى شهر در هزار سوم قبل از ميلاد و نقش و اهميت اين شهر در آن روزگار وجود ندارد.
تاريخ مكتوب شهر دمشق در نيمه دوم هزاره دوم قبل از ميلاد در دوران آموريان آغاز شده است و شهر دمشق در پايان هزاره دوم قبل از ميلاد به عنوان پايتخت دولت كوچك آرامىها وارد عرصه تاريخ مىشود. فراوانى آب و زمينهاى حاصلخيز و آب و هواى معتدل باعث شد كه آرامىها حكومتهاى محلى كوچك در مناطق مختلف سوريه به وجود آورند. از جمله آنها حكومت محلى دمشق بود و شهر دمشق به علت وجود رودخانه بردى و مناطق پرباران مورد توجه آرامىها بود به گونهاى كه آرامىها به آن «دار ميسق» مىگفتند كه به معنى محل پرآب بوده است. توسعه شهر دمشق از دوران آرامىها به تدريج آغاز گرديد و روز به روز برجمعيت و آبادانى آن افزوده شد. در نيمه هزاره اول قبل از ميلاد به تدريج آشورىها قدرت گرفته و امپراتورى خود را بنا نهادند و اين امپراتورى توانست دولت كوچك آرامى را در معرض تهديد قرار دهد و بين برخى از پادشاهان آرامى و پادشاهان آشورى جنگهايى روى داد و عاقبت آشورىها موفق شدند در سال 841 ق. م. بسيارى از زمينهاى شام را تصرف كرده و خود را به ساحل فنيقيه برسانند و دمشق پس از مدتى محاصره عاقبت در سال 734 ق. م توسط «آدد نيرارى سوم» سقوط كرد. احتمالًا بقاياى شهر آرامى امروزه در بخش غربى شهر دمشق مدفون شده است. در قرن هفتم قبل از ميلاد كلدانىها بر شهر دمشق سلطه يافتند و چندى نگذشت كه در سال 538 ق. م اين شهر به تصرف ايرانيان درآمد و در حدود دويست سال در تحت سيطره هخامنشيان قرار داشت و يكى از ايالتهاى ايران به شمار مىرفت تا اين كه عاقبت در سال 333 ق. م اسكندر مقدونى اين شهر را به تصرف خود درآورد و پس از وى اين شهر در تحت سيطره جانشينان اسكندر يعنى سلوكيان قرار گرفت و آنان توجه زيادى به دمشق داشتند هرچند كه پايتخت سلوكيان، شهر انطاكيه بود. در اين دوره فرهنگ هلنيستى بر شهر دمشق حاكم بوده و شاهد آميختگى فرهنگ شرق و غرب در اين شهر بودهايم و در همين دوران زبان يونانى در اين شهر رايج و متداول بود. در اواخر دوران يونانى در جنوب سرزمين شام دولت عربى نبطيان كه پايتخت آن شهر البتراء بود شكل گرفت، محدوده اين دولت شامل زمينهاى اردن و حوران بود و اين دولت موفق شد كه در سال 85 ق. م در دوران حكمرانى حارث سوم و در سال 37 م. در دوران حكمرانى حارث چهارم شهر دمشق را به تصرف درآورد.
در سال 64 ق. م سپاهيان رومى وارد دمشق شدند و از اين دوره به بعد دمشق يكى از شهرهاى وابسته به امپراتورى روم گرديد و اين شهر در دوران امپراتورى «هادريان» به لقب متروپول يا شهر اصلى دست يافت و بعدها در دوران حكمرانى امپراتورى «سفتيم سيفر» به عنوان مستعمرهاى رومى انتخاب شد.
در اواخر قرن چهارم ميلادى امپراتورى روم به دو بخش شرقى و غربى تقسيم شد و دمشق به همراهى ساير شهرهاى سرزمين شام در بخش شرقى امپراتورى روم كه به امپراتورى بيزانس مشهور شد، واقع گرديد. در سال 612 م. اين شهر به تصرف سپاهيان ساسانى درآمد و مدت پانزده سال در تحت تصرف ايرانيان بود و عاقبت در سال 627 م.
به وسيله «هركول» از دست ايرانيان خارج و مجدداً به تصرف امپراتورى روم شرقى درآمد، اما چندى نگذشت كه در سال 14 قمرى (635 م.) لشكريان مسلمان به رهبرى ابوعبيده جراح و خالدبن وليد اين شهر را فتح كردند و اين شهر يكى از شهرهاى خلافت اسلامى شد. معاويه در دوران پادشاهى خود اين شهر را به عنوان پايتخت حكومت اموى برگزيد و در آن قصرى به نام قصر سبز بنا كرد. شهر دمشق در طول حكومت اموىها به عنوان پايتخت به شمار مىرفت و پادشاهان اموى به توسعه و عمران شهر پرداخته و قصرهاى متعددى در آن بنا كردند و در همين دوران مسجد جامع شهر كه به مسجد اموى معروف است ساخته شد.
در سال 132 قمرى (750 م.) حكومت اموى توسط عباسىها منقرض گرديد و پايتخت از دمشق به بغداد منتقل گرديد و از اهميت دمشق كاسته شد. در سال 254 قمرى (868 م.) دمشق وابسته به دولت طولونىها شد كه يكى از دولتهاى وابسته به خلافت عباسى بود و در كشور مصر حكومت مىكرد. پس از سقوط حكومت طولونىها در سال 292 قمرى (904 م.) دمشق دوباره تحت سيطره عباسىها قرار گرفت و در سال 323 قمرى (934 م.) دولت اخشيدى در مصر و شام قدرت گرفته و دمشق تحت سيطره اين دولت قرار گرفت و عاقبت در سال 358 قمرى (968 م.) سپاهيان دولت فاطمى وارد دمشق شدند و اين شهر بخشى از امپراتورى فاطميون شد كه پايتخت خود از مهديه را به شهر قاهره در مصر منتقل كردند. اهالى شام در دوران حكمرانى فاطميون بارها برعليه اين دولت شوريدند و اهالى دمشق موفق شدند كه در سال 363 قمرى (973 م.) فاطميون را از دمشق بيرون كنند و در همين اثنا لشكريان امپراتورى روم شرقى از وضعيت استفاده كرده و بخشهاى بزرگى از سرزمين شام را تصرف كرده و خود را به حمص و بعلبك رساندند، اما چندى نگذشت كه فاطميون موفق شدند كه شهر دمشق را دوباره تصرف نموده و در مدت يك قرن بر آن حكمرانى نمايند و در اين دوران دمشق شاهد ركود اقتصادى و عدم توجه بوده و فقر وفاقه در آن منتشر شده و بسيارى از اهالى آن به شهرهاى ديگر مهاجرت نمودند. دوران حكمرانى فاطميون بر دمشق از تاريخ 358 قمرى (968 م.) تا 468 قمرى (1075 م.) به طول كشيد. سپس دمشق زير سلطه سلجوقيان و اتابكان قرار گرفت و در دوران حكومت اتابكان، صليبىها به دمشق حمله كردند و شهر دمشق را در سال 543 قمرى (1149 م.) محاصره كردند، اما حكمران دمشق «معينالدين أنر» در مقابل لشكريان صليبى مقاوت كرد و باعث نجات شهر از سپاهيان صليبى گرديد.
در سال 549 قمرى (1154 م.) سلطان نورالدين زنگى شهر دمشق را فتح كرده و آن را به تصرف خود درآورد و اين شهر تا سال فوت وى در سال 569 قمرى (1174 م.) در تحت سيطره وى بود و پس از درگذشت سلطان نورالدين زنگى، درباريان وى صلاحالدين ايوبى را به پادشاهى انتخاب كردند و وى در شهر دمشق مستقر شده و جنگهاى زيادى با صليبىها نمود و عاقبت نيز در همين شهر درگذشته و مدفون گرديد. پس از درگذشت صلاحالدين، جانشينى به الملكالعادل رسيد و پس از وى بين فرزندان وى اختلاف افتاد و آخرين پادشاه ايوبى كه توران شاه نام داشت در سال 648 قمرى (1250 م.) به قتل رسيد و دمشق پس از وى دچار ناآرامى و هرج ومرج گرديد و به همين علت مغولها به رهبرى هلاكو در سال 658 قمرى (1259 م.) به دمشق حمله كردند و اهالى شهر دروازهها را بسته و به درون باروى شهر پناه بردند و شهر دمشق به مدت يك ماه در برابر حمله مغولها مقاومت كرد ولى عاقبت توانستند كه اين شهر را تصرف كنند، اما چندى نپاييد كه يكى از پادشاهان مماليك به نام سلطان مظفر قطز موفق شد آنان را در نبرد عين جالوت شكست داده و عقب براند و بدينگونه بود كه مماليك بر دمشق و سرزمين شام چيره شدند و در دوران آنان شهر دمشق توسعه و آبادانى فراوانى يافت و مساجد و مدارس و بيمارستانهاى متعدد در آن ساخته شد كه بسيارى از اين اماكن تاريخى تا روزگار ما برجاى مانده است.
دولت مماليك عاقبت با حمله سلطان عثمانى سليم اول در سال 922 قمرى (1516 م). از بين رفته و شهر دمشق به همراهى سرزمين شام به مدت پانصد سال به عنوان يكى از ولايات عثمانى به شمار مىرفت. دردوران حكومت عثمانى برخى از واليان شام افراد صالح و درستكارى بودند كه در دوره حكمرانى آنان شهر دمشق شاهد شكوفايى خاصى بود كه از جمله اين حكمرانان مىتوان از ناظم پاشا، مدحت پاشا و اسعد پاشا نام برد. در سال 1914 م. تركيه عثمانى درگير جنگ اول جهانى شد و در همين اثنا حركت ملىگرايانه عربى در دمشق فعال شد، اما دولت عثمانى به شدت با آن برخورد كرده و در روز ششم مى 1916 دولت عثمانى رهبران اين حركت را دستگير نموده و در ميدان مرجه دمشق اعدام كرد و از همان روز اين ميدان به نام ميدان شهدا معروف گرديد. در دهم ژوئن 1916 م. انقلاب ملى گرايانه سوريه برعليه عثمانى شعله ور گرديد و در اول اكتبر 1918 م. شبه نظاميان سوريه وارد دمشق شدند و عثمانىها را از آن جا بيرون كردند و اولين مجلس ملى سوريه در دمشق تشكيل شده و در طى جلسات خود فيصلبن حسين را به عنوان پادشاه سوريه انتخاب نمود. اما چندى نگذشت كه سرزمين شام به تصرف نيروهاى فرانسوى درآمد و استعمار فرانسه سعى كرد تا با سركوب قيامهاى مردمى بر اين كشور چيره شود، اما اهالى دمشق يوغ بردگى را نپذيرفته و در طى قيامهاى متعدد در طى سال 1925-/ 1927 م. مخالفت شديد خود را با استعمار فرانسه اعلام نمودند و در سال 1936 م. اعتصاب دسته جمعى اهالى شام در مبارزه با استعمار فرانسه زبانزد خاص و عام گرديد و با آغاز جنگ جهانى دوم و شكست فرانسه در اين جنگ، قيام اهالى دمشق فزونى يافت و در روز 29 ماه مى 1945 م. به اوج خود رسيد و اين شورشها باعث شد كه عاقبت استعمار فرانسه در مقابل پايدارى مردم سوريه تسليم شده و در روز 17 آوريل 1946 از سوريه خارج شود. شهر دمشق پس از استقلال به عنوان پايتخت جمهورى عربى سوريه شاهد رشد و شكوفايى فوقالعادهاى بود و چهرهاى كاملًا دگرگون به خود گرفته است و امروزه اين شهر بيش از شش ميليون نفر را در خود جاى مىدهد و يكى از پايتختهاى مهم جهان عرب به شمار مىرود. (1)
————————-
[1]. الايبش، احمد، معالم دمشق التاريخيه، تحقيق قتيبه الشهابى.