- اصل كمال جويي
انسان مورد نظر تربيت اسلامي همواره در حال تلاش و فعاليت و در تكاپوي پيشرفت به سوي هدفي است كه آن هدف، رسيدن به مقصدي است كه خداي تعالي از خلقت انسان اراده كرده است. هدف مذكور گاه به عنوان هدايت و رشد و گاه به عنوان قرب و رضوان و گاه عبوديت معرفي شده است.
رسيدن به اين هدف آرماني مظهر رشد و كمال در انسان است. لذا هر امري و هر فعاليتي تنها در صورتي با ارزش است كه به انسان در طي اين طريق كمك كند و او را در برداشتن گامهايي چند در رسيدن به اين مقصود ياري رساند. اين اصل در تعيين اهداف و روشهاي تربيتي نقش محوري و كانوني را ايفا ميكند و ملاك و مناط انتخاب است.
در سوره مباركه انشقاق مقصد تلاش و فعاليت انسان ملاقات پروردگار يعني كسب ويژگيهايي كه انسان را شايسته نزديك شدن به پروردگار ميسازند، معرفي شده است.
«يَأَيُّهَا الْانسَانُ إِنَّكَ كاَدِحٌ إِلىَ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيه * اي انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى كرد! سوره انشقاق آیه 84».
علامه طباطبایی در تفسير اين آيه شريفه چنين بیان داشتهاند: كدح تلاش نفس است در انجامدادن كاري تا اينكه آثار تلاش در نفس نمايان گردد. بنابراين در كلمه معناي سير هم خوابيده كه هدف نهايي اين سير و سعي و تلاش، خداي سبحان است. البته از آن جهت كه انسان عبدي است مربوب و مملوك و در حال تلاش بهسوي خداي سبحان است، دائما در حال سعي و تلاش و رفتن بهسوي خداي تعالي است، بدان جهت كه رب و مالك و مدبر اوست.
لذا از جمله خصايص اصلي انسان مورد نظر اسلام سير و تلاش و حركت بهسوي خالق است و اين تلاش بايد به عنوان يك اصل در تربيت اسلامي همواره مدنظر باشد و در اهداف، روشها و مراحل گوناگون تربيت به عنوان اصلي اجتنابناپذير مورد توجه و ملاحظه قرار گيرد.
كمال مورد نظر اسلام در رسيدن به هدف غايي تربيت نهفته و كسي كه در تلاش و تكاپو براي ملاقات پرودگار خويش است، مايل به رسيدن به كمال يا آخرين مرتبه وجود متصور براي نوع انسان است.
با توجه بدانچه گفته شد، نتيجه ميگيريم كه ميل به رشد و كمال در انسان ميل اصيل است و او همواره در صدد و تكاپوي دستيابي بدان است و در تربيت اسلامي اين ميل و گرايش اصيل بايد همواره مورد توجه و دقت نظر قرار گيرد.
هر گاه اين اصل بنيادين به فراموشي سپرده شود، نظام تربيت اسلامي دچار سردرگمي و ابهام ميشود و به بيراهه رهسپار خواهد شد و يا از هدايت و راهنمايي اين ميل اصيل بهسوي آنچه بدان گرايش دارد باز خواهد ماند. بهكارگيري اين اصل در تعيين اهداف واسطهاي به اين صورت است كه هيچ هدفي را نميتوان بدون توجه به اين ميل و گرايش تعيين كرد و هر هدفي را بايد به عنوان گامي و پلهاي در مسير حركت و تلاش براي هدف اصلي تربيت تلقي كرد و نه هدف نهايي.
لذا مربي و متربي در هيچ مرحلهاي سكون نخواهند داشت، تا اينكه به مرحله نهايي كمال برسند بعلاوه اين اهداف بايد داراي انعطافپذيري بوده و بتوان آنها را با توجه به مراحل رشد متربي تغيير داد تا راه صعود وي به مراحل و مدارج ترقي هموار گردد.