- اصل خدامحوری
یکی از عام ترین اصول در تربیت اسلامی اصل خدامحوری است. این اصل جوهرهی اساسی رفتار یک فرد دین دار را تشکیل می دهد و مهمترین اصل ایجاد تمایز تربیت دینی از دیگر رویکردهای تربیتی به شمار می آید. به طور مشخص مفهوم خدامحوری عبارت است از:
«انجام و یا قصد انجام کلیه اعمال و رفتار انسان براساس ملاک و معیارهایی که خداوند برای آنها تعیین کرده است، به منظور کسب رضایت الهی».
«قُلْ اِنَّ هُدَیَ اللّهِ هُوَ الْهُدَی وَ اُمِرْنَا لنُسلِمَ لِرَبّ العَالَمِینَ * بگو: در حقیقت تنها هدایتِ خداست که هدایت واقعی است و ما دستور یافته ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم. سوره انعام آیه 71».
بنابراین، گزینش برنامه های تربیتی باید به نحوی صورت پذیرد که انگیزهی رضایت خداوندی در متربی روز به روز فزونی یابد، تا جایی که وی بدون کسب رضایت الهی به هیچ عملی اقدام نکند. انتقال روحیهی تعهد در متربی برای تطبیق اعمال با معیار و ملاک الهی بارزترین ثمره ای است که از این اصل حاصل می شود.
به بیان دیگر، اين اصل به اين معنا است که انسان در مقابل خداوند فقير و محتاج است و بدون فيض خداوند نميتواند کاري انجام دهد و اصالت با خداوند است؛ لذا مربي در امر تربيت بايد همواره به اين اصل توجه داشته باشد و اين اصل را به متربي منتقل کند تا او هم محور همه چيز را خدا بداند و کارها را بر اساس آن تنظيم کند و انساني به تمام معنا عبد و مطيع خداوند تربيت شود يعني بايد امکانات و روشهاي تربيتي به گونهاي فراهم و ارايه گردد که معناي عبوديت تجلي واقعي خويش را بيابد. و متربي فقر و نيازمندي خويش به مبدأ کمال آفرينش را درک کند و در مقابل او سر انقياد و تسليم فرود آورد، انبياء نيز در همين جهت حرکت نمودهاند تا مصداق حقيقي را به انسانها بشناسانند و انسانها را از دايره بندگي و بردگي غير حقيقي رها سازند.
در برابر اين ديدگاه (خدا محوري و عبوديت و بندگي) ديدگاه انسان گرايي (انسان محوري) قرار دارد اگر اصل انسان گرايي بر تربيت حاکم باشد. انسان معيار و محور براي همه چيز قرار ميگيرد لذا به جاي اينکه انسان مطيع خدا باشد در مقابل او قرار خواهد گرفت و با اين وضع مسير تربيت متفاوت خواهد بود، در حالي که اتکا به خداي واحد هم آرامش بخش درون فرد است و هم تعادل بخش اجتماع، زيرا وقتي شرک به ذهن آمد، منشأ هستي متعدد خواهد بود و تعدد در قدرت و تعدد تدبير پيش خواهد آمد و هر انساني به سوي خدايي گرايش خواهد کرد و در ميان جمعيت تفرقه ايجاد ميشود و يا اينکه گاهي يک انسان به اين خدا و زماني به آن خدا ميل ميکند، بنابراين اجتماع متلاطم و بي نظم خواهد بود و هم در درون يک انسان ايمني و اتکا کم ميشود و تشخيص و تميز حق از باطل بر عهده اميال و هوسهاي فردي و يا گروهي قرار خواهد گرفت.
اما با قبول خداي واحد، قدرت واحد و اراده واحد و تدبير واحد و نظام اجتماعي (اخلاق، سياسي، حقوقي) واحد حاصل ميشود، در چنين شرايطي هم در ميان افراد اجتماع و هم در درون فرد تعادل و امنيت حاصل ميگردد.
مفهوم واژهی تعبد حاکی از نوعی ارتباط انسان با خدا که مستلزم تواضع، خشوع و فروتنی در برابر او و پرهیز از طغیان، تکبر و گردن کشی از دستورها و احکام وی است.
این اصل در دامنهی تربیت از دو زاویه عمل تربیتی مربی نسبت به متربی و برنامه های تربیتی، مدّنظر قرار می گیرد.
در عمل تربیتی عبارت است از:
«به کارگیری دستورهای الهی (امر و نهی) در تربیت متربی، اعم از این که دستورهای مزبور در گستره اهداف تربیت باشد یا در روش ها و یا هر بخش دیگر»؛ از نظر قرآن فرد مؤمن تنها دلیل انجام عمل را اطمینان به سرچشمه گرفتن آن از جانب خداوند می داند و به صرف آگاهی از این نکته که عمل مزبور از دید الهی مطلوب یا غیرمطلوب است اقدام به انجام آن یا اجتناب از آن می کند. در قرآن آیاتی آمده که گردن نهادن به عمل را صرفاً منوط به امر الهی کرده است. از آن جمله است:
«وَأَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ * کسانی که ایمان آوردند از همان حق که از جانب پروردگارشان است، پیروی کردند. سوره محمد (ص)، آیه 3».
و همچنین: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَیَّ * و جز از آنچه بر من وحی میشود پیروی نمیکنم. سوره انعام آیه 50».
منظور از این اصل در برنامهی تربیتی، ایجاد و پرورش روحیهی تعبد در متربی است، به نحوی که در او حالتی حاکی از اطاعت متواضعانه در برابر اوامر الهی ایجاد کند.
ثبات در اهداف کلی و پیروی از قوانین ماندگار الهی، انگیزش درونی ناشی از حضور خداوند نزد فرد و کسب عزت نفس از طریق اتکا به خداوند و استغناء درونی از دیگران، رهایی از احساس تنهایی و … بعضی از دستاوردهای تربیتی خدامحوری و تعبد مداری اند.