- حق محوری
مبنای اخلاق از دیدگاه اسلام حقمداری و دستورهای الهی است. از این رو معصومین علیهمالسلام به طور کلی تابع فرمانهای الهی بودند و اصول اخلاقی را در زندگی فردی و سیاسی خود کاملا رعایت میکردند. اصل اساسی حکومت در اسلام آن است که: خدا بالاترین ارزش است و تمام ارزشهای دیگر، در جهت قرب به او معنی پیدا میکند. خوبی یعنی قرب به خدا و بدی یعنی دوری از او، وقتی خداوند تنها ارزش و کمال مطلق باشد، هرگز حاکم نباید حکومت را برای خود، منبع درآمد یا فضیلتی بداند، بلکه آن را ودیعهای الهی میداند. در این صورت، این اعتقاد به تمام برنامههای او جهت میدهد و همه آنها را رنگ الهی میزند.
از آن جایی که اخلاق سیاسی و نمونههای فراوان آن در دوران پیامبر و امامان معصوم علیهمالسلام به ویژه در حکومت امام علی علیهالسلام به چشم میخورد، در این گفتار به نمونههایی از این حق محوریها در حکومت امام حقگرا؛ حضرت علی علیهالسلام میپردازیم.
یکی از پایههای اصلی حکومت امام علی علیهالسلام حقمحوری حضرت بود. امام هیچگاه بنابر مصلحت سنجیهای کوته بینانه حاضر نبود دست از حق بردارد و به باطل گراید. آن بزرگوار در رعایت حقوق مردم نه خود کوتاهی میکرد و نه به کارگزاران خویش چنین اجازهای میداد. حضرت همگان را به رعایت حقوق متقابل دعوت مینمود و مخصوصاً کارگزاران خویش را، چنانکه به مالک اشتر میفرماید:
«بايد كه دوستداشتنىترين كارها در نزد تو، كارهايى باشد كه با ميانهروى در حق سازگارتر باشد.» (1)
آن حضرت در خطبة متقین یکی از اوصاف انسان پرهیزکار را چنین بیان مینماید که:
«در باطل وارد نمىشود، و از حق خارج نمىگردد.» (2)
و در کلام دیگری بر انسانِ یاریگر حق، رحمت میفرستد:
«خداوند رحمت كند كسى را كه چون حقى ديد آن را كمك كند، يا ستمى را مشاهده نمود از آن باز دارد، و يار ستمديده باشد تا جايى كه او را به حقش برساند.» (3)
گذشته از این سفارشها به حقگرایی به معنای عامّش، حضرت أمیر حقوق متقابل والی و مردم را از اعظم حقوقی میداند که خداوند رعایت آنرا واجب گردانیده است تا همگان از آثار سرشار آن بهرهمند گردند:
«پس زمانى كه مردم حق حاکم را ادا كرد، و حاکم هم حق مردم را رعايت نمود، حق ميان ايشان ارجمند گردد، و راههاى دين بر پا شود، و نشانههاى عدالت اعتدال گيرد، و سنتها در مجراى خود روان شود، و زمان آراسته و شايسته گردد، و به دوام دولت، اميد رود، و مطامع دشمنان به يأس مبدل گردد.» (4)
جوهر اندیشههای اخلاقی امام علی تفکیک مطلق حق و باطل و اطاعت کامل از حق است. حضرت در اینباره میفرماید:
«سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست! من در جاده حق قدم برمیدارم.» (5)
از نظر حضرت علی علیهالسلام تشخیص حق، اهمیت حیاتی دارد؛ ولی پیروی از حق، مهمتر است. به همین دلیل در اندیشه امام علی علیهالسلام نسبیگرایی راه ندارد و تمام مبارزاتش برای نشان دادن تفاوت حق و باطل بود:
«تقوى و پرهيزكارى راه حق است و گناهان، راه باطل و تباه است و هر يك از اين دو راه پیروانی دارد، پس اگر باطل بسيار باشد (عجب نيست، زيرا) از قديم هم بسيار بوده كه مرتكب مىشدند و اگر حق، كم باشد اميد است بسيار گردد.» (6)
البته طبیعی است که امام علی علیهالسلام به لحاظ مبانی فکری خویش از حق و باطل معتقد است که حق، سرچشمه الهی دارد و منشأ حقانیت هر امری، دینی و الهی است و ملاکهای آن کاملا معین و مشخص است.
بنابراین حضرت علی علیهالسلام در عرصه سیاست و حکومت نیز اثبات حق و عمل به آن را وظیفه اصلی حاکم میداند. از این منظر تفکیک اخلاق از سیاست، غیرممکن میشود و اخلاق جزئی از سیاست میگردد و سیاستی که از مدار اخلاق خارج شود، در واقع از مدار حق خارج شده است. اخلاقمداری در سیاست نتیجه حقمداری در اندیشه سیاسی است. حضرت درباره پیروی خویش از حق میفرماید:
«از آن هنگام که حق را به من نمودند، در آن، دو دل نگردیدم.» (7)
البته حق برای حضرت علی علیهالسلام مفهومی اجتماعی هم دارد و از نظر ایشان در صحنه اجتماع، حق و باطل همواره رویاروی هم هستند و ایشان همیشه در جبهه حق قرار دارد:
«بدانيد كه من با دو نفر مىجنگم: مردى كه چيزى را ادعا كند كه حق او نيست، و كسى كه رويگردان شود از چيزى كه بر عهده اوست.» (8)
بر این مبنا امام حتی حکومت را با همین معیار از مردم میپذیرد تا بتواند جایگاه حق را ثابت کند و باطل را از میان بردارد:
«به خدا قسم! این کفش نزد من از حکومت بر شما محبوبتر است؛ مگر اینکه حقّی را ثابت گردانم یا باطلی را براندازم.» (9)
در این معنا حق، جنبهای کاملاً اجتماعی پیدا میکند و در واقع در همین معنای اجتماعی است که دارای اهمیت است.
آخرتگرایی، مبنای نگرش اخلاقی به سیاست
در نظام اخلاقی حضرت علی علیهالسلام غایت نهایی «آخرت» است. هدف تمام اندیشهها و افعال امام کسب سعادت اخروی و نزدیکی به خداست. او در این زمینه ذرّهای کوتاه نمیآید و غایت اخروی افعال خود را هیچگاه از نظر دور نمیدارد. در عرصه سیاسی نیز اخلاق و سیاست امام علی علیهالسلام، اخلاق و سیاستی آخرتگراست و به همین دلیل در گستره اخلاق، امام هیچگونه مصالحهای را نمیپذیرد.
بر این اساس هر عملی که دنیا و اهداف و منافع دنیوی را بر آخرت و سعادت اخروی انسان ترجیح دهد، مردود است. هیچ هدفی عالی دنیوی انسان را مجاز نمیکند به آنچه موجب کیفر اخروی است، نزدیک گردد. این دیدگاه در نگاه امام به «سعادت» ریشه دارد که عنصر اصلی اندیشه سیاسی ایشان است. در نتیجه هر عملی که به سعادت اخروی انسان منجر شود، پسندیده و هر عملی که به زیان اخرویاش انجامد، ناپسند است. این مسأله در تمام حوزههای زندگی سیاسی، اجتماعی و فردی انسان حاکم است. پس نمیتوان در سیاست بر اساس مشی غیراخلاقی عمل کرد؛ زیرا موجب کیفر اخروی میشود.
البته تأکید بر این مسأله، به معنای بیتوجهی به دنیا در اندیشه امام علی علیهالسلام نیست. از دید ایشان غایت زندگی، سعادت اخروی است و اعمال دنیوی تا جایی ارزشمندند که بتوانند انسان را به این هدف رهنمون سازد و چنانکه بین منافع دنیوی و غایت اصلی، تعارض ایجاد شود، بیتردید قرب الهی بر منافع دنیوی ترجیح دارد. همین برداشت موجب شده است که در نهج البلاغه مطالبی با ظاهری متعارض، درباره دنیا به چشم بخورد. در واقع، غفلت از این نوع نگاه امام به دنیا و آخرت سبب متعارض دیدن سخنان ایشان میشود. اصل دیدگاه حضرت علی علیهالسلام درباره دنیا در این عبارت نهفته است:
«همانا دنيا سراى راستى است براى كسى كه با آن به راستى برخورد كند.» (10)
بههرحال آنچه میتوان از نهج البلاغه استنباط کرد، این است که منظور امام کم ارزش جلوه دادن دنیا نیست. بلکه هدف ایشان تنظیم رابطه خویش با دنیا است. در این رابطه، «آخرت» هدف است و «دنیا» وسیله، و این وسیله تا زمانی که در خدمت هدف نهایی باشد، بسیار ارزشمند است، به گونهای که حضرت آن را دار صدق میخواند.
———
1- نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 53.
2- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 193.
3- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 205.
4- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 216.
5- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 197.
6- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 16.
7- نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 184.
8- نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 173.
9- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 33.
10- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 131.