- تحلیلی پیرامون تثلیث
یکی از عقاید مشهور در مسیحیت، عقیده تثلیث است، آنها در عین این که خود را موحد و یکتاپرست می دانند به سه ذات عقیده دارند که عبارتند از:
1. اقنوم ذات (خدای پدر)
2. اقنوم کلمه (خدای پسر)
3. اقنوم حیات (روح القدس).
بنابراین عقیده، هر یک از اين سه ذات، به صورت کامل دارای حقیقت الوهیت هستند و خدا در عین اینکه یکی است سه تاست. در واقع آنها می گویند خداوند توسط روح القدس وارد جسم خدای پسر شد و به صورت روح القدس در شکل انسان خودش را به بندگانش نشان داده است. ابتدای انجیل یوحنا آمده است: «در ابتدا کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد» (1)
برای روشن شدن این مطلب، بررسی می کنیم ببینیم به چه نحوی می توان این قضیه را توجیه کرد. موضوع تثلیث به دو صورت قابل فرض است، حال ببینیم آیا این دو فرض قابل پذیرش هستند یا نه؟
فرض اول
هر کدام از این خدایان سه گانه وجود مستقل دارند، همان طوری که هر یک از افراد انسان برای خود وجود مستقلی دارند و دارای شخصیتی هستند، هر یک از خدایان هم وجودی جداگانه دارند. تثلیث به این معنا همان شرکی است که در میان مشرکان بوده، با این وجود کسانی که به این موضوع اعتقاد دارند اصرار دارند خود را موحد معرفی کنند! اين معنا از تثليث با وحدانيت خداوند ناسازگار است كه آن را ثابت كرديم.
فرض دوم
تفسیر دیگری که می شود برای تثلیث بیان کرد این است که بگوییم این سه خدا هیچ کدام مستقل نیستند و با ترکیب و به هم پیوستگی آنها، خدای جهان تشکیل می شود، در نتیجه این حرف، خدا مرکب از سه جزء خواهد شد که قبلاً توضیح دادیم ترکیب در ذات خداوند راه ندارد؛ بنابراین چنین تفسیری از تثلیث هم با توحید سازگار نیست. چرا كه لازمه تركيب نياز به اجزاء است و خداي نيازمند، ممكن الوجود است حال آنكه ثابت كرديم خدا واجب الوجود است و از نیاز مبری است.
- دليل عقلي بر رد تثليث
اگر اعتقاد مسيحيان مبني بر حلول خداوند در وجود عيسي مسيح عليه السلام باشد، مي توان گفت: دو چيزي كه اتحاد آنها فرض مي شود اگر بعد از اتحاد، هر دو موجود باشند، پس اتحادي در كار نخواهد بود. چون كه در اين صورت دو چيزند نه يك چيز و اگر هر دو معدوم شوند و تبديل به چيز سومي شوند، باز اتحاد نيست، زيرا كه هيچ يك باقي نمانده اند تا متحد باشند، بلكه آن كه موجود است چيزديگري است و اگر يكي معدوم شده و ديگري بر وجود خود باقي باشد، باز اتحاد نمي شود و اجتماع نقيضين مي شود. بنابراين چون اصل محال بودن اتحاد حقيقي ثابت شد، اثبات آن نه تنها براي ذات مقدس خداوند، بلكه براي غير او نيز محال است.
- تثلیث در قرآن
از جمله تعبيرات قرآني كه توحيد ناب را تعليم مي دهد، ذيل آيه مباركه 73 سوره مائده است كه در نفي خداوندي حضرت مسيح عليه السلام و تثليث (سه گانه پرستي) مسيحيان آمده است.
«لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلثَةٍ وَ مَا مِنْ إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ وَاحِدٌ * البته آنان كه گفتند خدا يكى از سه (عنصر تشكيل دهنده خدا) است كافر گرديدند و حال آنكه جز خداى يگانه خدايى نيست».
«وَ مَا مِنْ إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ وَاحِدٌ» اين جمله تأكيد رسايي است بر توحيد؛ زيرا كلام را در جمله ي منفي همراه با كلمه ي استثناء آورده است. معناي آيه اين مي شود كه در عالمِ وجود اصلاً و به طور كلي از سنخ و جنس معبود، معبودي يافت نمي شود، مگر معبود يكتايي كه يكتائيش، يكتايي مخصوص است كه اصلاً قابل تعدد و تكثر نيست، نه در ذات، نه در صفات، نه در خارج و نه به حسب فرض.
در برخي آيات ديگر قرآن کریم نيز به این عقیده انحرافی مسیحیان، اشاره شده و به عنوان عقیده ای شرک آمیز و کفر آلود مورد نکوهش قرار گرفته است.
«لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ * همانا آنان كه گفتند خدا همان مسيح بن مريم است كافر شدند. سوره مائده آیه 17»
همچنین در آیات قرآن به این موضوع اشاره شده است که چنین عقاید کفر آمیزی بعدها وارد آئین مسیحیت شده است و مسیحیت راستین، دینی توحیدی و به دور از این عقاید باطل است. این موضوع به طور کاملاً واضح در آیه 30 سوره توبه بیان شده است: «وَ قَالَتِ النَّصَرَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ * و نصارى گفتند: مسيح پسر خداست! اين سخنى است كه تنها بر زبان مىرانند و با گفتار و كيش كافران مشرك پيشين نزديكى و مشابهت دارد».
گوستاو لوبون فرانسوی هم در این باره می گوید: «مسیحیت در طول پنج قرن نخست از حیات خود، با جذب افکار فلسفی و مذهبی یونانی، رومی و شرقی تحولاتی پیدا کرد و تثلیث جدید را جایگزین تثلیث قديمی روم کرد و پرستش خدایان سه گانه جدید جایگزین خدایان قدیم شد» (2)
خداوند چنین افرادی را مورد لعن حضرت عیسی علیه السلام معرفی می کند: «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنىِ إِسرَائيلَ عَلىَ لِسَانِ دَاوُدَ وَ عِيسىَ ابْنِ مَرْيَمَ ذَالِكَ بِمَا عَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُون * كافران بنى اسرائيل به زبان داود و عيسى پسر مريم از آن رو لعنت كرده شدند كه نافرمانى (خدا) نموده و (از حكم حق) سركشى مىكردند. سوره مائده آیه 78» و در آیات دیگر صراحتاً بیان می نماید که حضرت عیسی علیه السلام هرگز خود را خدا معرفی نکرده است و به پرستش چیزی غیر از خدای یگانه دعوت نکرده است.
«لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قَالَ الْمَسِيحُ يَابَنىِ إِسرائِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبىّ وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشرْكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَئهُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ * و آنان كه قائل به خدايىِ مسيح پسر مريم شدند محققاً كافر گشتند، در حالى كه خود مسيح گفت: اى بنى اسرائيل، خدايى را كه آفريننده من و شماست بپرستيد، كه هر كس به خدا شرك آرد خدا بهشت را بر او حرام گرداند و جايگاهش آتش دوزخ باشد و ستمكاران را هيچ كس يارى نخواهد كرد. سوره مائده آیه 72».
«وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسىَ ابْنَ مَرْيَمَ ءَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتخَّذُونىِ وَ أُمِّىَ إِلهَينْ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لىِ أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لىِ بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسىِ وَ لاأَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ * مَا قُلْتُ لهُمْ إِلاّ مَا أَمَرْتَنىِ بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبىّ وَ رَبَّكُمْ * و آن گاه كه (در قيامت) خدا گويد: اى عيسى بن مريم، آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را دو خداى ديگر سواى خداى عالم اختيار كنيد؟ عيسى گويد: خدايا، تو منزهى، هرگز مرا نرسد كه چنين سخنى به ناحق گويم، اگر من اين سخن را گفته بودم تو مي دانستي، كه تو از باطن من آگاهى و من از باطن تو آگاه نيستم، همانا تويى كه به همه اسرار غيب جهانيان كاملًا آگاهى* من به آنها هرگز چيزى نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر كردى، كه خداى را پرستيد كه پروردگار من و شماست. سوره مائده آیه 116».
این آیات نيز به صراحتاً اشاره به این دارد که حضرت مسیح جز به پرستش خدای یگانه دعوت نکرده است و عقیده تثلیث، اعتقادی انحرافی است که بعدها در این آئین الهی پدید آمده است.
————————————-
(1) عقاید استدلالی- علی ربانی گلپایگانی- صص 97-98.
(2) عقاید استدلالی- علی ربانی گلپایگانی- صص 97-98.