• قرآن کریم، معجزه جاویدان حضرت محمد (ص)

قرآن کریم به عنوان معجزه جاویدان حضرت محمد (ص) بزرگترین و آخرین کتاب آسمانی است که محتوای آن در طول 23 سال بر پیامبر اسلام (ص) نازل گردید؛ و پس از گذشت بیش از چهارده قرن کسی نتوانسته است کتابی چه از نظر ظاهر و چه از نظر محتوا شبیه آن بیاورد.

قلمرو اعجاز قرآن، همه مرزهای جغرافيايي و تاريخي را زیر پا گذاشته، ماورای مکان و زمان گسترش پیدا کرده است؛ بر خلاف معجزات پيامبران پيشين كه در مقطع خاص؛ و تنها برای مخاطبان زمان خود کارآمد بوده است. معناي مقطعي بودن معجزه انبياي پيشين، اين نيست كه آن معجزات، در عصر كنوني معجزه نيست؛ بلكه معناي مقطعی بودن آن‏ها اين است كه آن امور، هم‏اكنون موجود نيست؛ مثلاً ناقه صالح يا طوفان نوح يا خشك شدن دريا و … الآن موجود نيست، اما قرآن كريم كه معجزه رسول گرامي اسلام (ص) است تا اَبَد موجود و معجزه است.

برای اثبات اعجاز قرآن باید روشن سازیم که شرایط لازم برای معجزه در قرآن کریم وجود دارد. بنابراین لازم است مروری بر این شرایط داشته باشم.

الف) خارق العاده بودن:

خارق العاده بودن قرآن را به تفضیل در بحث وجوه اعجاز قرآن ثابت می­کنیم.

ب) ادعاي نبوّت و گواهي خدا:

پيامبر اسلام (ص) ادّعاي نبوت كرد و خداوند متعال بر اين ادّعا، به وسیله اعطای معجزه شهادت و گواهي داده است.

این نکته از مسلمات تاریخ است که حضرت محمد (ص) مدعی نبوت از جانب خداوند بود و این حقیقتی است که حتی غیر مسلمانان نیز در آن تردیدی ندارد.

قرآن به رساترین وجه ممکن، بر این مطلب تاکید می رزود.

«قُلْ يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنىِّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا * بگو: ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم. سوره اعراف آیه 158».

ج ) تحدی:

قرآن، خود در آیات متعددی تحدی کرده و مخالفان را به معارضه طلبیده است.

«وَ إِن كُنتُمْ فىِ رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلىَ‏ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، گواهان خود را به غير خداوند براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏گوييد. سوره بقره آیه 23».

در آینده به تفصیل از تحدی قرآن سخن خواهیم گفت.

د) ناتوانی مخالفان از معارضه:

پس از گذشت چهارده قرن، هنوز تحدی و مبارزه طلبی قرآن بی پاسخ مانده است، در حالی که انگیزه­ای بسیار قوی در میان مخالفان وجود داشته است درباره این مطلب نیز، در ادامه توضیح بیشتری خواهیم داد.

تاکنون، به اجمال تطبیق شرایط معجزه بر قرآن آشکار گردید. حال لازم است درباره وجوه اعجاز قرآن و عجز مخالفان از پاسخگویی به تحدی آن بحث مفصل­تری داشته باشیم.

  • وجوه اعجاز قرآن
  1. اعجاز ادبی

در زمان پيامبر اسلام (ص)، فنّ ارجمند و هنر با شكوه، تنها در كلام فصيح و بليغ به ويژه شعرهاي موزون و زيبا خلاصه مي‏شد و شاعران نامي، سروده‏هاي خود را در بازارها و محافل و مجامع به معرض ديد و شنود فصیحان و بلیغان عرب مي‏گذاشتند و پس از انتخاب برترين، آن را بر ديوار كعبه به عنوان سند افتخار فرهنگي و ادبي نصب مي‏كردند. اما كار به جايي رسيد كه برخي از این افراد، با نزول برخي از آيات قرآن مجيد، شبانه اشعار خود را از ديوار كعبه برچيدند و ميدان را به قرآن سپردند.

یکی از بهترین شواهد اعجاز بیانی قرآن، همین برخورد نخبگان ادب و خبرگان شعر و سخنوری با قرآن، پس از نزول آن است. تاریخ بیانگر این حقیقت است که برخی از بزرگان شرک و کفر با آنکه خود از نوابغ وادی ادب به شمار می­آیند نه تنها نتوانستند با هماورد طلبی قرآن مقابله کنند، بلکه عظمت و جلالت قرآن چنان آنان را مسحور کرد که به ناچار، لب به اعتراف گشودند و از مقام بلند و دست نیافتنی قرآن سخن گفتند گروهی نیز چاره­ای جز آن ندیدند که با سحر خواندن قرآن و ساحر نامیدن پیامبر (ص) دیگران را از شنیدن حتی چند آیه کوتاه بر حذر دارند!

شگفت آن كه الفاظ قرآن، برخاسته از همان الفبايي است كه در اختيار همگان قرار داشت و دارد، ولي نه در گذشته و حال و نه در آينده، اَحَدي توان آن را نداشت و ندارد كه با تركيب همين الفاظ و حروف، سوره‏اي همتاي كوچك‏ترين سوره قرآني بياورد.

بر این اساس، یکی از مهمترین وجوه اعجاز قرآن اعجاز ادبی قرآن است؛ قرآن کریم چه از جهت زیبایی و سلاست الفاظ آن و چه از جهت بلندی و عمق معانی آن، بالاتر از کلام بشری و بالاتر از سخنان بزرگترین ادیبان و عبارت پردازان و شاعران، قرار دارد، به گونه­ای که پس از گذشت چهارده قرن، هیچ ادیب و سخنوری نتوانسته است کلامی بیاورد که پهلو به پهلوی قرآن زند و با آن برابری کند.

البته این نکته را نباید فراموش کرد که تشخیص اعجاز ادبی قرآن برای همگان به صورت مستقیم میسر نیست؛ زیرا باید اولاً با زبان عربی آشنایی کامل داشت، ثانیاً بر دقایق و رموز علوم ادبیات عرب (صرف و نحو، معانی، بیان، بدیع و…) مسلط بود. بنابراین احراز مستقیم و بی واسطه اعجاز ادبی قرآن جز برای کسانی که از این دو ویژگی بهره­مند باشند، مقدور نیست و بدیهی است که بسیاری از مردم خارج از این گروه قرار دارند و اما این به معنای آن نیست که دیگران هیچ راهی برای تشخیص این مسأله ندارند بلکه آنان می­توانند با مراجعه به صاحبنظران و خبرگان فنون ادبی که انصاف و پرهیز آنان از تعصب ورزی محرز باشد، بر حقیقت مطلب واقف شوند و با استناد به رأی آنان به اعجاز ادبی قرآن پی برند.

  • اعتراف مشرکان به اعجاز ادبی قرآن:

تاریح صدر اسلام، شاهد نمونه­های فراوان از اقرار سخنوران و ادبای نامی عرب به اعجاز قرآن و غیر بشری بودن آن است: ولید بن مغیره، که در میان مشرکان مقامی بس بلند داشت، پس از شنیدن آیاتی از سوره غافر چنان تحت تاثیر قرار گرفت که بی درنگ از محضر پیامبر (ص) خارج شد و به نزد قومش رفت و گفت:

سوگند به خدا، کلامی از محمد شنیدم که نه سخن انسان است و نه همچون سخن جن، همانا کلام او بسیار شیرین و زیباست و همانند درختی است که  شاخه­های آن ثمر بخش و ریشه آن در زمین گسترده و استوار است. همانا سخن او، از دیگر سخنان برتر است و هیچ کلامی بر آن برتری نتواند جست. (1)

سخنان بالا، نه کلام یکی از پیروان پیامبر اکرم (ص) است که در آن شائبه غلو باشد؛ و نه ادعای شخص ناآشنا با فنون فصاحت و بلاغت! بلکه اعتراف دشمنی قسم خورده است که خود، یکی از بزرگان ادب در زمان پیامبر (ص) بوده است.

عبته بن ربیعه نیز پس از شنیدن آیات آغازین سوره فصلت از زبان پیامبر (ص) در حالی که چهره­اش دگرگون شده بود، نزد بزرگان قریش بازگشت و در بخشی از سخنان خود گفت:

همان سخنی را از محمد شنیدم که سوگند به خدا، پیش از این هرگز مانند آن را نشنیده بودم. سوگند به خدا که سخن او نه شعر است و نه جادوگری و نه پیشگویی. (2)

  • مبارزه منفی مشرکان با قرآن:

همانگونه که اشاره کردیم، بزرگان قریش و سران مشرکان چون راه پاسخگویی به تحدی و معارضه طلبی قرآن را بر خویش بسته می­دیدند، می­کوشیدند تا از راه­های مختلف مانع گوش دادن مردم به قرآن و ارتباط آنان با حضرت محمد (ص) شوند، شاید از این رهگذر بتوانند از رشد سریع تعداد مسلمانان و گروندگان به پیامبر (ص) جلوگیری کنند.

قرآن در افشای توطئه مشرکان برای جلوگیری از انتشار آیات قرآن در میان مردم می­فرماید:

«وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لِهَذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَوْاْ فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ * و آنان كه كفر ورزيدند به يكديگر سفارش مى‏كردند كه هنگام شنيدن صداى قرآن به آن گوش ندهيد و جار و جنجال كنيد به طورى كه صداى شما بر صداى قرآن غلبه كند و در نتيجه كسى آن را نشنود، شاید شما پیروز شوید. سوره فصلت آیه 26».

یکی از نمونه­های تاریخی توطئه یاد شده، سرگذشت طفیل بن عمر دوسی است که در میان اعراب شخصیتی محترم به شمار می­آمد و خود از خبرگان شعر و ادب بود. طفیل همزمان با اوایل دعوت پیامبر (ص) وارد مکه شد و سران قریش از بیم آنکه تحت تاثیر قرآن قرار گیرد، وی را از تماس با حضرت محمد (ص) که ساحر و جادوگرش می­خواندند، بیم دادند، تا آنکه او پیش از ورود به مسجد الحرام، گوش­های خود را با پارچه­ای پر کرد تا مانع شنیدن کلام پیامبر (ص) شود. اما پس از ورود به مسجد، کنجکاوی او سبب شد که سرانجام با پیامبر (ص) به گفتگو نشیند و آیاتی از قرآن را بشنود. طفیل پس از شنیدن قرآن بی درنگ اسلام آورد و گفت:

سوگند به خدا، هرگز کلامی نیکوتر قرآن و امری موزونتر و متعادلتر از آن نشنیده بودم.

یکی دیگر از شگردهای تبلیغی مشرکان آن بود که قرآن را سحر و پیامبر (ص) را ساحر می خواندند این امر از یک سو سبب می­شد که گروهی از سر ترس خود را در معرض شنیدن آیات قرآن قرار ندهند، از سوی دیگر به معنای نفی الهی بودن قرآن تلقی می­شد.

سران قریش، روزی در دارالندوه گرد آمدند تا موضع واحدی در برخورد با پیامبر (ص) اتخاذ کنند و سرانجام، با راهنمایی و تایید و لید بن مغیره به این نتیجه رسیدند که پیامبر (ص) را به سحر متهم سازند. بسیاری از مفسران واقعه فوق را شان نزول برخی از آیات سوره مدثر می­دانند.

«إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ نَظَرَ * ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ * ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبرَ * فَقَالَ إِنْ هَاذَا إِلَّا سحِرٌ يُؤْثَرُ * إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ * آری، آن دشمن حق اندیشید و سنجید، کشته بادا، چگونه سنجید؟ آری، کشته باد چگونه، سنجید. آنگاه نگاه کرد، سپس رو ترش نمود و چهره در هم کشید آنگاه پشت گردانید و تکبر ورزید و گفت: این قرآن جز سحری که آموخته­اند نیست. این غیر از سخن بشر نیست. سوره مدثر آیه 18 تا 25».

  • ارکان اعجاز ادبی قرآن

تحلیل عمیق اعجاز ادبی قرآن و بررسی گسترده نمونه­های آن در حوصله بحث حاضر نمی گنجد، بویژه آنکه نیازمند طرح مباحث تخصصی در زمینه علوم ادبی زبان عرب است. ما در اینجا می­کوشیم از رهگذر توضیح ارکان اعجاز ادبی، طرح فشرده­ای از آن ارائه دهیم. میتوان بخش عمده­ای از اعجاز ادبی قرآن را در سه بحث ذیل بیان کرد:

  1. فصاحت الفاظ و زیبایی عباراتنآن

؛

  1. بلاغت معانی و عمق غنای آن؛
  2. انتظام عبارات و هماهنگی و انسجام مضامین؛

قرآن کریم، در هر یک از ابعاد سه گانه یاد شده، کلامی اعجاز آمیز و خارق العاده است به گونه­ای که هیچ بشری یارای مقابله با آن را ندارد.

  1. اعجاز قرآن در فصاحت:

دانشمندان علوم معانی و بیان تعریفی نسبتاً پیچیده از فصاحت ارائه داده­اند. آنچه در اینجا می­توان گفت این است که کلمه فصیح واژه­ای روان و مستعمل است، که از حسن و زیبایی شایسته­ای برخوردار است و کلام فصیح عبارتی است که واژگان آن علاوه بر فصاحت هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هر گونه پیچیدگی مصون باشد چنین کلامی، دلنشین و مطبوع خواهد بود و ادای آن بدون هیچ دشواری و سختی انجام می­پذیرد.

به هر تقدیر ذوق سلیم و سخن آشنا، آیات قرآنی را در اوج فصاحت و خالی از هر گونه ناسازگاری میان حروف و کلامات و منزه از هر گونه پیچیدگی لفظی یا معنوی می­یابد. شگفت آنکه قرآن کریم گاه چندین واژه را که هر کدام به تنهایی از نوعی سنگینی برخوردارند، چنان با یکدیگر ترکیب می­کند که محصول نهایی آن، عبارتی خوش آهنگ و دلنشین است. برای مثال در سوره یوسف می­خوانیم:

«قَالُواْ تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتىَ‏ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ * پسران یعقوب به او گفتند: به خدا سوگند که پیوسته یوسف را یاد می­کنی تا بیمار شوی یا هلاک گردی. سوره یوسف آیه 85».

در این آیه با واژه­هایی همچون «تَفْتَؤُاْ» و «حَرَضًا» بر می­خوریم که هر یک جداگانه تا حدی ثقیل و سنگین­اند، اما قرآن کریم این واژه­ها را چنان در ترکیب آیه بالا به کار برده که در مجموع عباراتی زیبا و با آهنگی دلنشین و روح افزا فراهم آمده است.

در برخی آیات نیز پاره­ای حروف ثقیل درکنار هم چیده شده­اند، اما ترکیبی نهایی واژگان آیه به گونه­ای است که این تکرار، نه تنها موجب سنگینی و ناموزونی نگردیده، بلکه ملاحت و زیبایی آیه را دو چندان ساخته است. برای نمونه، آیه زیر را از نظر می­گذرانیم:

«وَ اتْلُ عَلَيهِمْ نَبَأَ ابْنىَ‏ ءَادَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاْخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ * و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى نزدیک شدن (به پروردگار) انجام دادند امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم كشت! برادر ديگر گفت: (من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى‏پذيرد! سوره مائده آیه 27».

  1. اعجاز قرآن در بلاغت:

همه اديبان عرب و آشنايان به ادبيّات عربي و پيشوايان تفسير و حديث حتي مخالفان قرآن از ديرباز تا كنون، اتفاق نظر دارند كه قرآن مجيد، سرشار از صنايع و هنرهاي ادبي و بلاغت است؛ از آياتي كه هوش از سر هوشمندان بزرگ عرب، چون «ابن مقفّع» كه قصد داشت عبارتی ادبی به اندازه قرآن بیاورد، ربوده، بلكه همه ناموران اديب و دانشوران را به اعجاب وا داشته، برای مثال می­توان به اين آيه استشهاد کرد:

«وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي‏ ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعي‏ وَ غيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ * فرمان الهى رسيد كه اى زمين آبت را كه بيرون داده‏اى فرو ببر، و اى آسمان تو نيز از باريدن باز ايست، آب فرو رفت، و فرمان الهى به كرسى نشست و كشتى بر سر كوه جودى بر خشكى قرار گرفت، و فرمانى ديگر رسيد كه مردم ستمكار از رحمت من دور باشند. سوره هود آیه 44».

تاكنون نزديك به سي صفت ادبي هنري در اين آيه نمایان شده است.

  1. هماهنگی الفاظ و انسجام معانی:

یکی دیگر از ابعاد اعجاز ادبی قرآن، انتظام و انسجام خارق العاده میان اجزای آن است به گونه­ای که نظیر آن را در هیچ کلام دیگر نمی­توان یافت با مروری بر آیات قرآن کریم، در می­یابیم که هماهنگی میان کلمات موجود در هر یک از آیات به بهترین وجه ممکن مراعات گردیده است به شکلی که هر گونه جابه­جایی به یکپارچگی آیه لطمه می­زند. این انسجام هم دارای بُعد لفظی است و هم از بُعد معنوی برخوردار است، الفاظ در قرآن به گونه­ای در کنار هم قرار گرفته­اند که خواندن آنها، آهنگی دلنواز و نغمه­ای دلنشین ایجاد می­کند. و معانی نیز چنان با یکدیگر هماهنگ­اند که در کنار هم روح واحدی را در کالبد الفاظ می­دمند و تصویر دل انگیزی را در برابر دیده دل ترسیم می­کنند شاید در اشاره به همین ویژگی است که قرآن خود را چنین تعریف می­کند:

«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَهُمْ ثُمَ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلىَ‏ ذِكْرِ اللَّهِ * خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است آياتى مكرّر دارد (با تكرارى شوق‏انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى‏شود. سوره زمر آیه 23».

کوتاه سخن آنکه هر کس از سر تأمل و انصاف در آیات و سور قرآن بنگرد، آن را همچون کاخی رفیع و شکوهمند خواهد یافت که تمام اجزای آن به دقیقترین صورت ممکن طراحی شده و بنایی یکپارچه و منسجم را پدیدآورده­اند.

تاکنون، بحث ما در اولین بعد از ابعاد اعجاز قرآن، یعنی اعجاز ادبی بود. اینک مناسب است، به اختصار، اشاره‌ای به دیگر ابعاد اعجاز این کتاب هدایت داشه باشیم.

  1. اخبار غیبی

یکی دیگر از وجوه اعجاز قرآن، خبر دادن از امور غیبی است. «غیب» در مقابل «شهادت» قرار دارد و مقصود از آن، بخشی از حقایق عالم هستی است که از حوزه ادراک متعارف بشر خارج است. قرآن کریم، از حقایق غیبی فراوانی خبر داده است، از جمله:

الف) خداوند و اوصاف جمال و جلال او، فرشتگان، اجنه، جهان برزخ و عالم آخرت، بهشت و دوزخ و اوصاف آن‌ها.

ب) حوادث و وقایعی که در گذشته رخ داده، اما اثری از آن در حافظه تاریخ باقی نمانده است.

ج) حوادثی که در آینده اتفاق می‌افتد و هیچ ابزاری برای پیش‌بینی قطعی آن در اختیار مردم نیست.

تأکید ما در این بحث، عمدتاً بر دسته سوم است. با مروری بر قرآن کریم، به آیات متعددی بر می‌خوریم که گویای وقوع حوادثی در آینده دور یا نزدیک است. این حوادث در زمان نزول آیات مربوط، هنوز اتفاق نیفتاده بود، اما با گذشت زمان درستی پیشگویی قرآن به اثبات رسید. بدیهی است که درستی پیشگویی قرآن در تمام موارد، بدون حتی یک اشتباه، بر الهی بودن این کتاب مهر تأیید می‌نهد و وجه دیگری از وجوه اعجاز آن را آشکار می‌کند؛ پیشگویی‌های قرآن، به ویژه با نظر به تعدد و تنوع آن، به گونه‌ای است که اولاً، احتمال آنکه تصادفاً درست از کار درآمده باشد، نامعقول می‌نماید و ثانیاً، انجام پیشگویی‌های مشابه با آن از حوزه توان بشر عادی خارج است.

آیات مربوط به پیشگویی قرآن درباره حوادث آینده فراوان است و ما در اینجا تنها به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم:

الف) خبر پیروزی روم بر فارس:

پس از جنگ‌های متمادی میان دولت روم و فارس، در سال 614 میلادی رومیان شکست سختی را متحمل گردیدند و با توجه به اینکه رومیان از اهل کتاب و حکومت فارس (در آن زمان) حکومتی مشرک بود، شکست روم سبب اندوهناکی مسلمانان شد. در این زمان، آیات ابتدایی سوره روم نازل شد و خبر از پیروزی قریب‌الوقوع روم بر حکومت فارس داد:

«غُلِبَتِ الرُّومُ * في‏ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * في‏ بِضْعِ سِنين * رومیان شکست خوردند، در نزدیک‌ترین سرزمین، ولی بعد از شکستشان، در ظرف چند سالی، به زودی پیروز خواهند گردید. سوره روم آیات 1 تا 4».

با توجه به تعبیر «بضع سنین» که بر مدت زمان میان سه تا نه سال دلالت می‌کند، قرآن کریم با صراحت و قاطعیت تمام عیار، خبر می‌دهد که رومیان در مدتی کمتر از ده سال بر دولت فارس پیروز خواهند شد. این پیشگویی در کمتر از ده سال به تحقق پیوست و ارتش روم، پس از شکست قبلی خود، به پیروزی دست یافت.

ب) خبر پیروزی مسلمانان در جنگ بدر:

پیش از وقوع جنگ بدر و در حالی که برتری نظامی مشرکان مکه بر جمع اندک مسلمانان آشکار بود، قرآن با قاطعیت از پیروزی اسلام بر کفر و شکست ارتش مشرکان خبر داد:

«أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمیعٌ مُنْتَصِرٌ * سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ * یا می‌گویند: ما همگی انتقام گیرنده و یاور همدیگریم! زودا که این جمع در هم شکسته شود و پشت کنند. سوره قمر آیات 44 و 45».

پیشگویی پیروزی مسلمانان، در روز بدر به تحقق پیوست، در حالی که تعداد مسلمانان تنها یک سوم تعداد مشرکان بود.

ج) خبر بازگشت پیروزمندانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مکه:

قرآن کریم، پس از هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مدینه، از بازگشت دوباره حضرت به مکه خبر داد:

«إِنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ * در حقیقت، همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد، یقیناً تو را به سوی وعده‌گاه باز می‌گرداند. سوره قصص آیه 85».

غالب مفسران بر این رأی‌اند که مقصود از «معاد» در آیه بالا، شهر مکه است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سرانجام پیروزمندانه به آن بازگشت.

علاوه بر نمونه‌های بالا، در پاره‌ای از آیات وعده‌هایی درباره خود قرآن داده شده که دربردارنده پیشگویی صحیح آینده این کتاب آسمانی است. برای مثال، می‌توان از پیشگویی قرآن درباره غلبه‌ناپذیری خود، در آیات تحدی، و همچنین وعده الهی درباره حفظ و صیانت قرآن از تحریف یاد کرد.

به هر تقدیر، پیشگویی‌های قرآن درباره حوادث آینده، بعد دیگری از ابعاد اعجاز آن است.

  1. اعجاز قرآن به لحاظ سازگاری کامل در روش و مضمون (عدم اختلاف در قرآن)

جهان طبیعت جهانی مادی است و قانون تحول و تکامل بر آن حکم‌فرماست. موجودات عالم طبیعت همواره در معرض تغییرند و به تدریج از نقص به سوی کمال حرکت می‌کنند.

انسان نیز، به مثابه یکی از اعضای این جهان، همواره دستخوش دگرگونی است و حتی افکار و اندیشه‌هایش، در طول زمان، تحول می‌یابد. ما با ژرف نگری در آرا و اندیشه های خویش، نیک می‌یابیم که نسبت به گذشته تغییر یافته و در برخی زمینه‌ها کامل‌تر شده‌ایم. مطالعه آثار اندیشمندان نیز نشان می‌دهد که افکار آنان همواره ثابت نیست، بلکه در طول زمان به اصلاح و تغییر آنچه در گذشته آورده‌اند، دست می‌زنند و پاره‌ای آرای اولیه خود را رد می‌کنند.

از سوی دیگر، تاریخ گواه آن است که آیات قرآن به تدریج و در طول 23 سال بر زبان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله جاری گردید؛ گاه در مکه و گاه در مدینه، گاه در سختی و دشواری و گاه در امنیت و آرامش، زمانی در حضر و زمانی در سفر… با این حال، تدبر در پیکره قرآن نشان می‌دهد که هیچ ناسازگاری و اختلافی، نه در ناحیه روش و نه در جهت محتوا و مضمون، در میان آیات این کتاب بزرگ وجود ندارد؛ در حالی که مجموعه بسیار وسیعی از معارف، در ابعاد اعتقادی، اخلاقی، تاریخی، اجتماعی، احکام و… در این کتاب شریف مطرح شده است.

روش بیان آیات در سراسر قرآن، آنچنان هماهنگ است که نمی‌توان، به عنوان مثال، روش آیات و سوره‌های مکی را با روش و اسلوب ادبی آیات و سوره‌های مدنی ناسازگار دانست. همچنین، در سراسر قرآن، نمی‌توان دو آیه یافت که محتوای آن‌ها با یکدیگر متناقض و ناسازگار باشد. این حقیقت، بعد دیگری از ابعاد اعجاز قرآن را آشکار می‌سازد، زیرا بشر عادی نمی‌تواند مجموعه‌ای را که حاوی عمیق‌ترین و گسترده‌ترین معارف است، در طول بیست و سه سال و در شرایطی کاملاً متفاوت فراهم آورد، در حالی که آغاز و انجام آن از جهت کمال یکسان باشند؛ و هیچ تحولی در روش آن پدید نیاید و کوچک‌ترین اصلاح و تغییری در محتوای آن رخ ندهد.

امیرمؤمنان علیه‌السلام در توصیف سازگاری درونی محتوای قرآن کریم می‌فرماید:

«پاره‌ای قرآن بیانگر پاره دیگر و بخشی از آن گواه بخش دیگر است». (3)

  1. اعجاز قرآن به لحاظ آورنده آن

تأمل در شخصیت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله به عنوان آورنده قرآن، می‌تواند وجهی دیگر از وجوه اعجاز این کتاب را روشن کند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فردی‌ امّی (درس ناخوانده) بود که در تمام عمر خویش گام در مکتب و مدرسی ننهاد و در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچ گاه قلمی به دست نگرفت و خطی ننوشت. (4) او چهل سال در میان قومی غیرمتمدن زیست و در این دوران طولانی (که در حدود دو سوم عمر اوست) هرگز از علم و دانشی دم نزد و شعری نسرود و خطبه­ای نخواند.

چنین شخصیتی، با چنین پیشینه‌ای، ناگهان در سن چهل سالگی مطلبی آورد که بزرگان عرب در مقابلش زانو زدند و ادبا و شعرای نام آور از هماوردی آن درماندند و برای سده‌های متمادی الهام بخش و آموزگار بزرگان پهنه علم و اندیشه گردید.

توجه به این واقعیت‌های تاریخی، جای تردیدی در الهی بودن قرآن باقی نمی‌گذارد، زیرا عقل حکم می‌کند که ارائه کتابی مانند قرآن از سوی شخصیتی همچون حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، جز با فرض اتصال وی به منبع وحی، ممتنع است.

  1. قرآن و علوم

از دیگر ابعاد اعجاز قرآن، طرح آن دسته از مسائل علمی است که در عصر نزول، هیچ یک از تمدن‌های بشری از آن آگاهی نداشتند و بلکه گاه به اصول مخالف با آن معتقد بودند. می‌دانیم که قرآن کتاب هدایت و راهنمایی بشر به سوی سعادت است. بنابراین، هدف اصلی و نهایی این کتاب، هدایت انسان‌ها و نه بیان مطالب علمی است. با این حال، گاه می‌شود که ارائه بهتر معارف وحیانی، به ویژه در زمینه توحید، در گرو اشاره به اسرار آفرینش و اصول و قوانین جاری در جهان طبیعت است. در این موارد، قرآن به مطالبی اشاره کرده که تنها پس از گذشت قرن‌ها و در سایه پیشرفت علوم تجربی، مورد تصدیق دانشمندان قرار گرفته است. در اینجا به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

الف) اصل جاذبه عمومی: اصل جاذبه عمومی میان اجسام، در قرن هفدهم به وسیله نیوتن کشف شد، در حالی که قرآن مدت‌ها قبل به آن اشاره کرده بود:

«اللَّهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ به غیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها * خدا همان کسی است که آسمان ها را بدون ستون‌هایی که آن‌ها را ببینید برافراشت. سوره رعد آیه 2».

در این آیه، «ترونها» صفت «عَمَد» است و بنابراین، معنای آن این خواهد بود که در آسمان‌ها (و در میان اجرام سماوی) ستون‌هایی نامرئی وجود دارد که نگاهدارنده آن‌هاست. چنین می‌نماید که مقصود قرآن از این ستون‌های نامرئی، همان نیروی جاذبه است که سبب می‌شود اجرام آسمانی در فواصل معینی نسبت به یکدیگر قرار گیرند. البته، قرآن این حقیقت را با تعبیر کنایی و غیرفنی بیان کرده است تا اولاً، افراد غیرمتخصص نیز آن را درک کنند و ثانیاً، در عصر نزول، به دلیل ناآگاهی مردم و عدم پیشرفت علم، به خطا و اشتباه متهم نشود.

در روایتی از امام رضا علیه‌السلام وارد شده است که در تفسیر آیه فوق فرمود:

«در آنجا (آسمان‌ها) ستون‌هایی هست، ولی دیده نمی‌شوند». (5)

اگر در این آیه تأمل و تفکری انجام دهیم متوجه می­شویم که خداوند متعال می­فرماید ما آسمان و زمین را بدون ستونی که با چشم دیده شود آفریدیم نه اینکه بدون ستون آفریده باشیم.

اين آيه با توجه به احاديثى كه در تفسير آن وارد شده است، پرده از روى يك حقيقت علمى برداشته كه در زمان نزول آيات، بر كسى آشكار نبود، چرا كه در آن زمان هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمامتر، بر محافل علمى جهان و بر افكار مردم حكومت مى‏كرد؛ و طبق آن آسمانها به صورت كراتى تو در تو همانند طبقات پياز روى هم قرار داشتند و طبعاً هيچكدام معلق و بى‏ستون نبود، بلكه هر كدام بر ديگرى تكيه داشت، ولى حدود هزار سال بعد از نزول اين آيات، علم و دانش بشر به اينجا رسيد كه افلاك پوست پيازى، به كلى موهوم است و آنچه واقعيت دارد، اين است كه كرات آسمان هر كدام در مدار و جايگاه خود، معلق و ثابتند، بى‏آنكه تكيه گاهى داشته باشند و تنها چيزى كه آنها را در جاى خود ثابت مى‏دارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است كه يكى ارتباط با جرم اين كرات دارد و ديگرى مربوط به حركت آنهاست.

اين تعادل جاذبه و دافعه به صورت يك ستون نامرئى، كرات آسمان را در جاى خود نگه داشته است.

ب) کروی بودن زمین:

قرآن در برخی آیات به کروی بودن زمین اشاره کرده است، در حالی که این مطلب برای اعراب آن زمان کاملاً ناشناخته بود. برای مثال، در سوره اعراف می‌خوانیم:

«وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها * و مشرقها و مغربهاى پر بركت زمين را به آن قومِ به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار كرديم. سوره اعراف آیه 137».

این آیه، برای زمین مشرق‌ها و مغرب‌های متعددی در نظر می­گیرد، در حالی که اگر زمین مسطح باشد، تنها یک مشرق و یک مغرب خواهد داشت. بنابراین، جمع بستن مغرب و مشرق اشاره بسیار ظریفی به کروی بودن زمین دارد، زیرا تنها در این صورت است که هر نقطه از زمین، نسبت به نقاط غربی آن، مشرق و نسبت به نقاط شرقی آن، مغرب خواهد بود.

ج) حرکت ستارگان و سیارگان در مدارهای خود:

در عصر نزول قرآن، دیدگاه رایج آن بود که زمین ثابت است و برگرد آن افلاکی از جنس جسم خلل ناپذیر وجود دارند که به همراه اجرام سماوی که در آن‌هاست، در گردش­اند. قرآن در پاره­ای آیات خود به بطلان این رأی اشاره کرده است:

«لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ * نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى مى‏گيرد و هر كدام در مسير خود شناورند. سوره یس، آیه 40».

آیه بالا بیان می‌کند که خورشید و ماه، هر کدام در مسیر خاص خود سیر می‌کنند و تعبیر «یسبحون» (شنا می‌کنند) استعاره‌ای است که مبنای آن، تشبیه حرکت خورشید و ماه به شناگری در آب است. منظور از شناور بودن خورشيد در مسیر خود حركت آن همراه با منظومه شمسى و همراه با كهكشانى كه ما در آن قرار داريم مى‏باشد چرا كه امروزه ثابت شده است كه منظومه شمسى ما جزئى از كهكشان عظيمى است كه به دور خود در حال گردش است.

همچنین مى‏دانيم که خورشيد دَوَران خود را در برجهاى دوازدهگانه در يك سال طى مى‏كند، در حالى كه كره ماه منزلگاههاى خويش را در يك ماه طى مى‏كند. بنابراين حركت دورانى ماه در مسيرش دوازده بار از حركت خورشيد در مدارش سريعتر است، لذا مى‏فرمايد خورشيد هرگز در حركت خود به پاى ماه نمى‏رسد تا حركت يك ساله خود را در يك ماه انجام دهد و نظام ساليانه بر هم خورد.

همچنين شب بر روز پيشى نمى‏گيرد كه بخشى از روز را در كام خود فرو برد و نظام موجود به هم ريزد، بلكه همه اينها مسير خود را ميليونها سال بدون كمترين تغيير ادامه مى‏دهند.

همچنین قرآن، در مخالفت با رأی حاکم در عصر نزول، اشاراتی به متحرک بودن زمین و عدم ثبات آن دارد. از جمله در سوره طه آیه 53، زمین به گهواره تشبیه شده که اشاره‌ای است لطیف به حرکت آن:

«الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً * همان کسی که زمین را برایتان گهواره‌ای ساخت».

آنچه گذشت، بخشی از مهم‌ترین ابعاد اعجاز قرآن بود. توجه به این امور، ما را به خارق‌العاده بودن قرآن رهنمون می‌سازد و روشن می‌کند که آوردن چنین کتابی از سوی محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله امری خارج از چارچوب معمول تألیف و تدوین آثار بشری است. اینک، لازم است اندکی راجع به تحدی قرآن سخن بگوییم.

تحدی قرآن

پیش‌تر اشاره کردیم که رکن دوم اعجاز آن است که آورنده معجزه دست به تحدی زند؛ یعنی، دیگران را به معارضه دعوت کند. قرآن کریم، در آیات متعددی، دست به تحدی زده و مخالفان را به معارضه طلبیده است. از جمله، در سوره اسراء آیه 88 می‌خوانیم:

«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا به مثلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ به مثلهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیر * بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخی از آن‌ها پشتیبان برخی دیگر باشند».

این آیه، با صراحت تمام اعلام می‌دارد که اگر تمام انسان‌ها و اجنه متفق شوند و به یاری یکدیگر بشتابند تا کتابی مانند قرآن بیاورند، در این کار موفق نخواهند شد و از معارضه با قرآن ناتوان خواهند ماند.

در پاره‌ای آیات دیگر، مخالفان به آوردن ده سوره همانند سوره های قرآن دعوت شده (6) و در برخی آیات نیز، از آنان خواسته شده است که اگر قرآن را ساخته و پرداخته محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌دانند، حداقل یک سوره مانند یکی از سوره‌های قرآن بیاورند:

«قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * بگو: اگر راست می‌گویید، سوره‌ای مانند آن بیاورید و هر که را جز خدا می‌توانید، فرا خوانید. سوره یونس آیه 38».

از آیه اخیر استفاده می‌شود که خداوند در تحدی خود بر سوره معینی (مانند، سوره بقره که طولانی‌ترین سوره­های قرآن است) تأکید نکرده، بلکه با آوردن لفظ «سوره» به صورت نکره، در واقع، اعلام کرده است که مخالفان حتی از آوردن مجموعه کوچکی همانند با سوره‌های کوتاه قرآن (مانند سوره کوثر که تنها سه آیه دارد) عاجزند.

کسانی که اعجاز ادبی قرآن را تنها وجه اعجاز آن می‌داند، گمان کرده‌اند که قرآن تنها به این ویژگی خود تحدی کرده است. اما این پنداری بی‌اساس است، زیرا آیاتی هست که تحدی در آن اختصاصی به بعد ادبی قرآن ندارد. برای نمونه، تحدی آیه 88 سوره اسراء (که در بالا به آن اشاره شد) اختصاصی به اعجاز ادبی ندارد، زیرا اگر تنها این جنبه اعجاز مورد نظر بود، لزومی نداشت که همه انس و جن به معارضه با قرآن فراخوانده شوند، بلکه مخاطب قرار دادن اعراب کافی بود.

همچنین، برخی آیات تحدی به اعجاز قرآن از جهت شخصیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اشاره دارد:

«وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرین * و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده­ایم شک دارید، پس اگر راست می‌گویید سوره‌ای مانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید. پس اگر نکردید و هرگز نمی‌توانید کرد از آن آتشی که سوختش مردمان و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده، بپرهیزید. سوره بقره آیات 23 و 24».

مقصود از «عبدنا» همان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است، بنابراین مفاد آیه این خواهد شد که، اگر در الهی بودن قرآن تردید دارید، سوره­ای مانند قرآن را از شخصی مانند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، که امی و درس ناخوانده است، بیاورید. در آیه دوم نیز، خداوند با صراحت تمام اعلام می‌دارد که آنان هرگز در این کار توفیق نخواهند یافت و عذاب الهی در انتظار آنان خواهد بود.

آیه ذیل نیز متضمن تحدی به آورنده قرآن، یعنی شخص پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است:

«قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ * بگو: اگر خدا می‌خواست آن را بر شما نمی‌خواندم و خدا شما را بدان آگاه نمی‌گردانید. قطعاً پیش از آوردن آن، روزگاری در میان شما به سر برده‌ام. آیا فکر نمی‌کنید؟ سوره یونس آیه 16».

افزون بر این، در برخی آیات به اعجاز قرآن از جهت نبودن ناسازگاری و اختلاف در آن، اشاره شده است:

«أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً * آیا در معانی قرآن نمی‌اندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند. سوره نساء آیه 82».

به این ترتیب، قرآن کریم مخالفان را، در ابعاد گوناگون اعجاز خود، به معارضه طلبیده و تحدی کرده است.

ناتوانی مخالفان از معارضه با قرآن

دیدیم که قرآن کریم، با تعابیر گوناگون، کسانی را که در الهی بودن آن تردید دارند، به معارضه فرا خوانده است. این تحدی به گروه خاصی از مردم (مثلاً اعراب) یا دوران خاصی (مثلاً عصر نزول) محدود نمی‌شود، بلکه مخاطب آن تمام انس و جن در همه دوران‌هاست. با توجه به انگیزه قوی مخالفان اسلام برای غلبه بر این آیین الهی، طبیعی است که از تمام امکانات خود برای پاسخگویی به تحدی قرآن بهره گیرند و دست کم سوره‌ای مانند یکی از سوره‌های کوتاه قرآن بیاورند که در همه ابعاد (فصاحت و بلاغت، عمق معانی، اسلوب بیان و…) با آن هماوردی کند. اما با مراجعه به تاریخ، آشکار می‌شود که وعده الهی مبنی بر ناتوانی همگان از معارضه با قرآن کاملاً محقق گردیده و به رغم انگیزه قوی مخالفان و امکانات گسترده آنان (به ویژه در عصر جدید) هنوز پاسخی به تحدی قرآن داده نشده است.

البته، تاریخ شاهد پاره‌ای تلاش‌ها در جهت معارضه با قرآن بوده، ولی این تلاش‌ها نه تنها به نتیجه مطلوب نرسیده، بلکه اعجاز این کتاب الهی را آشکارتر کرده است. مورخان به اسامی گروهی از مردم که به معارضه با قرآن برخاسته‌اند، اشاره کرده و سخنان آنان را، که به زعمشان با قرآن برابر می‌کند، آورده‌اند. مروری کوتاه بر این سخنان کافی است تا هر انسان منصفی را در ایمان به اعجاز قرآن راسخ‌تر گرداند.

به هر تقدیر، شاید کوتاه‌ترین دلیل بر عدم توفیق مخالفان در معارضه با قرآن آن باشد که اگر چنین توفیقی در گوشه‌ای از تاریخ، هر چند به دست یک نفر، حاصل شده بود، دشمنان اسلام، با بهره­گیری از امکانات وسیع تبلیغی خود، آن را در سراسر جهان منعکس می‌ساختند و صدها کتاب و رساله درباره آن منتشر می‌کردند و از این مسأله به عنوان بهترین حربه علیه اسلام سود می‌جستند. در حالی که هیچ یک از این امور رخ نداده است!

از بحثی که تاکنون در اثبات اعجاز قرآن داشتیم، معلوم شد که:

الف) این کتاب از ابعاد گوناگونی خارق‌العاده است و نمی‌توان آن را در چارچوب آثار بشری جای داد؛

ب) قرآن خود به انحای گوناگون مخالفان را به معارضه فراخوانده است؛

ج) تاکنون هیچ پاسخ شایسته‌ای به تحدی قرآن داده نشده و تمام تلاش‌های انجام شده برای معارضه با قرآن، به شکست انجامیده است.

———————————

(1) طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 387.

(2) ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 293 – 294 (به نقل از جعفر سبحانی، الاهیات، ج 3، ص 248).

(3) «یَنْطِقُ بَعْضُهُ به بعضٍ وَ یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَی بَعْض»؛ نهج البلاغه، خطبه 133.

(4) «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»؛ سوره جمعه، آیه 2.

(5) «ثَمَّ عَمَدٌ و لکن لاتُری»؛ تفسیر برهان، ج 22، ص 278 (به نقل از سبحانی، الالهیات، ج 2، ص 421).

(6) «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا به عشرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»؛ سوره هود، آیه 13.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا