- اخلاق سياسى
آراسته شدن به همه فضايل اخلاقى براى عموم مردم، پسنديده و ضرورى است و هيچكس از داشتن هيچ فضيلتى، معاف و مستثنا نيست، اگر چه همه مردم، مجال و فرصت فعليت بخشيدن به هر فضيلتى را نيابند. بطور مثال: سخاوت براى انسان يك فضيلت است، خواه ثروتمند باشد، خواه فقير؛ ثروتمند مىتواند فضيلت خويش را به فعليت برساند و بخشى از ثروت خويش را به ديگران ببخشد، ولى فقير، از فعليت بخشيدن به صفت سخاوت ناتوان است. حال اگر بگوييم: «سخاوت صفت ثروتمندان است.» سخن به گزاف نگفتهايم، در عين حال آن را از فقيران سلب نكردهايم. همين طور اگر بگوييم:
حلم، صفت دانشمندان است، عفت و پاكدامنى، صفت زنان است و … منظور اين است كه چنين صفتى، در عين فراگيرى براى عموم، براى اين افراد، ضرورىتر و زيبندهتر
است؛ مراد از «اخلاق سياسى» نيز، آن دسته از فضايل اخلاقى است، كه در عين فراگيرى براى همه، براى سياستمداران ضرورت بيشتر مىيابد، چرا كه آنان بيش از ديگران، فرصت تحقّق بخشيدن به آنها را مىيابند.
- ارتباط اخلاق و سياست
خداوند حکیم در قرآن مجيد اخلاق را پيشدرآمد جدايى ناپذير مطالعات سياسى مىداند و مىخواهد، اخلاق نيكو همواره بر عالم سياست و سياستمداران، حاكم باشد. از اين رو، نخستين شرط شايستگى رهبران منصوب از طرف خويش را «عصمت» دانسته و با صراحت، حكومت ستمگران را محكوم مىداند:
«… قالَ لايَنالُ عَهْدِى الظَّالِمينَ * خداوند فرمود: عهد (جانشینی) من به ستمگران نمىرسد. سوره بقره، آيه 124».
چنان كه اهداف عالى حكومت صالحان را گسترش فضايل اخلاقى و انهدام رذايل دانسته، مىفرمايد:
«الَّذينَ انْ مَّكَّنَّاهُمْ فِى الْارضِ اقامُوا الصَّلوةَ وَ اتَوُاالزَّكوةَ وَ امَرُوا بِاْلمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِالْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُالْامُورِ * همان كسانی كه اگر در زمين به آنان قدرت ببخشيم، نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند كه فرجام كارها از آن خداست. سوره حج، آيه 41».
- نظريه شيطانى
در برابر ديدگاه الهى مذکور، شيطان و پيروانش در صدد انهدام بنيادهاى اخلاقى و طرد فضايل اخلاقى از جامعه هستند كه از آن به «نظريه شيطانى» تعبير مىكنيم. در قرآن مجيد مىخوانيم:
«… وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَانَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشْاءِ وَالْمُنْكَرِ … * هر كس از گامهاى (فرامین) شيطان پيروى كند، او به فحشا و زشتى فرمان مىدهد. سوره نور، آيه 21».
و دشمنان درون مرزى اسلام- منافقان- از چنين سياستى پيروى مىكنند:
«الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ * مردان و زنان منافق، همه از يك گروهند؛ به زشتيها فرمان مىدهند و از خوبيها منع مىكنند. سوره توبه، آيه 67».
سرسختترين دشمنان برون مرزى مسلمانان- يهود- نيز چنين ايدهاى دارند. آنان با تمام وجود مىكوشند تا اخلاق انسانى را ويران سازند و كاخ آرزوهاى خويش را بر آن پى بريزند؛ در پروتكل يهوديان صهیونیزم آمده است:
ما بايد كارى كنيم كه اخلاق در همهجا ويران شود تا راه سيطره ما را بگشايد، فرويد از ماست و بزودى روابط جنسى زن و مرد چنان آشكارا و برملا انجام مىشود كه در نظر جوان، ديگر هيچ چيز مقدسى مفهوم نداشته، پيوسته همّت و هدف او اشباع غرايز شهوىاش مىگردد. در آن صورت است كه اخلاق از هم فرو مىريزد …
كاميابى داروين، ماركس و نيچه را ما تضمين كرديم، چه به ترويج افكار آنان پرداختيم، آثار ويران كنندهاى كه دانش ايشان نسبت به اخلاق در ذهن افراد غير يهودى دارد كاملًا بر ما روشن است!
درست به همين دليل، دانشمندان دست پرورده صهيونيسم جهانى زير پوشش فرضيههاى علمى و دانش ساخته و پرداخته خويش به ترويج بىبندوبارى جنسى و حيوان گونه مىپردازند و تيشه به ريشه اخلاق انسانى مىزنند؛ فرويد مىگويد:
انسان بدون اشباع تمايلات جنسى موجوديت خويش را تحقق نبخشيده است و تمام قيود چه دين باشد يا اخلاق و سننن اجتماعى همه باطلند و نيروهاى بشرى را سركوب و ويران مىكنند در حالى كه هرگز نبايد اين چنين باشد! (1)
نتيجه اينكه، مخالفان و موافقان اخلاق انسانى هر دو بر ارتباط اخلاق و سياست صحه مىگذارند، ليكن مخالفان بر جداسازى اخلاق از سياست اصرار دارند و موافقان بر ضرورت همراهى اخلاق و سياست.
علاوه بر آنچه ياد شد، تجربه نيز لزوم صلاحيتهاى اخلاقى سياستمداران را چون روز، روشن ساخته است؛ تاريخ گواهى مىدهد كه هر گاه حاكمان و سردمداران جوامع بشرى، انسانهاى عاقل، با فرهنگ و خود ساخته بودهاند، ملّتها نيز نيكوكار، خوش اخلاق و سعادتمند بودهاند و هر وقت، سياستمداران، تبهكار، خودسر و عارى از فضايل انسانى بودهاند، جامعهها نيز روى سعادت را نديدهاند و در منجلاب فساد و تباهى غوطهور گشتهاند، چرا كه به تعبير حكيمانه امام على صلواتالله عليه:
«مردم (در خلق و خوى) به حاكمان خويش شبيهترند تا به پدرانشان». (2)
بدين سبب، اسلام با جديّت تمام بر اخلاق نيك مسؤولان نظام اسلامى از بالا تا پايين اصرار ورزيده است و با وجود صالحان به ديگران اجازه دخالت در امور مردم را نمىدهد. چنانكه با وجود اصلح نوبت به صالح نمىرسد. شرط عصمت در پيامبر و امام و شرط عدالت در ولىّ فقيه، مجتهد، قاضى، امام جماعت و … بر اثبات اهميت مطلب كافى است، ولى براى تبرّك، فرازهايى از عهدنامه اميرمؤمنان (ع) به مالك اشتر (نامه 53 نهج البلاغه) را مرور مىكنيم.
امير مؤمنان صلوات اللَّه عليه در اين گنجينه ارزشمند كه به عنوان منشور جاويد حكومتى اسلام مطرح است، نكات حياتى و ظريف سياسى را با روشی جدید و شیوا به تصوير كشيده و آرمانهاى بلند اسلامى را به وضوح بيان كرده است. از جمله در جاهايى مناسب، به صلاحيتهاى كارگزاران پرداخته و ديدگاه اسلام را در اين باره شرح داده است كه گلچين برخى از آنها را در زير مىخوانيم:
1- ويژگيهاى استاندار
امام (ع) نخست، مالك را به تقوا، بىاعتنايى به شهوات، مهربانى و … دعوت مىكند:
«امَرَهُ بِتَقْوَىاللَّهِ … وَ امَرَهُ انْ يَكْسُرَ نَفْسَهُ عِنْدَالشَّهَواتِ … وَ اشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعيَّةِ وَالَمحَبَّةَ لَهُمْ»
امير مؤمنان، مالك را به تقواى الهى امر مىكند … و به او فرمان مىدهد كه نفس خويش را هنگام رويارويى با شهوات بشكند … [اى مالك] دل خويش را از مهربانى و محبت به مردم مالامال ساز.
2- اوصاف مشاوران
«وَلا تُدْخِلَنَّ فى مَشْوَرَتِكَ بَخيلًا … وَ لا جَباناً … وَلا حَريصاً».
هيچگاه با بخيل، ترسو و حريص (به مال دنيا) مشورت نكن.
3- اخلاق فرماندهان نظامى
«فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ انْصَحَهُمْ فى نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ و لِامامِكَ وَانْقاهُمْ جَيْباً وَافْضَلَهُمْ حِلْماً».
از نظاميان، فردى را به فرماندهى بگمار كه در نظرت، خيرخواهترين كس براى خدا، پيامبر و امامت باشد و نيز از ديگران پاكدامنتر و متينتر باشد.
4- فضايل مسؤولان
«فَاصْطَفِ لِوِلايَةِ اعْمالِكَ اهْلَالْوَرَعِ وَ الْعِلْمِ وَ السِّياسَةِ و تَوَخَّ مِنْهُمْ اهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَياءِ مِنْ اهْلِ الْبُيُوتاتِ الصَّالِحَةِ».
كارمندان خود را از اهل ورع و دانش و سياست برگزين و مردم آزموده و با حيا را از خانوادههاى شايسته منظور دار.
5- اوصاف قاضى
«ثُمَاخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَالنَّاسِ افْضَلَ رَعِيَّتِكَ فى نَفْسِكَ … وَ لا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلى طَمَعٍ … وَ اصْبَرَهُمْ عَلى تَكَشُّفِ الْامُورِ».
از ميان مردم كسى را براى قضاوت انتخاب كن كه در نظرت بهترين شهروند باشد … نفسش طمع نكند … و در كشف [حقايق] كارها از همه شكيباتر باشد.
6- خصايل نيروهاى اطّلاعاتى
«وَابْعَثِالْعُيُونَ مِنْ اهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفاءِ عَلَيْهِمْ».
بازرسان (و نيروهاى اطلاعات) را از اهل راستى و وفادارى به سوى كارگزاران گسيلدار.
روشن است كه امير مؤمنان صلواتالله عليه لزوم صلاحيتهاى اخلاقى را براى هميشه بيان كرده و پيروان اسلام راستين را به رعايت آن ملزم ساخته است، چنان كه خود و پيامبر صلّىاللّه عليه و آله تا آنجا كه امكان داشت، مسؤولين نظام را با چنان معيارهايى انتخاب مىكردند.
——————————-
(1) سيماى جهل در غرب، محمد قطب، ترجمه خليل خليليان، ص 210، انتشارات اسلامى، 1358.
(2) بحارالانوار، ج 78، ص 46.